برنامه ریزی به عنوان “تعیین اهداف برای یک دوره معین ، طراحی دوره های مختلف عمل برای دستیابی به آنها و انتخاب عملی ترین گزینه از گزینه های مختلف تعریف شده است. برنامه ها همیشه برای یک دوره خاص ساخته می شوند زیرا هیچ بنگاهی نمی تواند به طور نامحدود برنامه ریزی کند.
به زبان ساده یعنی تصمیم گیری در مورد اینکه چه کاری باید انجام شود ، چرا این کار را انجام شود، و چه زمانی این کار را انجام شود، که نیاز به آماده سازی دارد.معمولاً به عنوان فرایندی برای تدوین استراتژی برای دستیابی به اهداف ، حل مشکلات و تسهیل عمل تعبیر می شود (میچل 2002 ، 6).
به گفته اروویک ، یک پیش بینی ذهنی برای انجام کارها به صورت منظم است ، قبل ازعمل فکر می کند و به جای حدس زدن در پرتو حقایق عمل می کند. برنامه ریزی همیشه یک هدف دارد. هدف ممکن است شامل دستیابی به اهداف یا اهداف خاص باشد: استفاده کارآمد از منابع ، کاهش ریسک ، گسترش سازمان و دارایی های آن و غیره.
ویژگی های برنامه ریزی
فرآیند مستمر
برنامه ها برای یک دوره خاص، مثلاً برای یک ماه، سه ماهه، سال و غیره ساخته می شوند. پس از اتمام آن دوره، با در نظر گرفتن الزامات و شرایط حال و آینده سازمان، برنامه های جدیدی ترسیم می شود. بنابراین، این یک روند مستمر است، زیرا طرح ها در چارچوب، اجرا شده و توسط طرح دیگری دنبال می شوند.
فرآیند فکری
یک تمرین ذهنی است که شامل به کارگیری ذهن، فکر کردن، پیش بینی، تصور هوشمندانه و نوآوری و غیره است.
رویکرد آینده نگر
برنامه ریزی برای دستیابی به اهداف سازمانی آینده و در عین حال با استفاده از منابع سازمانی انجام می شود. این کار با پیش بینی موقعیت های آینده و پیش بینی انجام می شود.
فرآیند انعطاف پذیر
برنامه ریزی شامل یک رویکرد انعطاف پذیر است. از آنجا که آینده نامشخص و غیرقابل پیش بینی است ، تغییر در محیط کسب و کار در قالب رقابت ، سیاست های دولت ، تقاضای مشتری و غیره اتفاق می افتد. بنابراین ، همیشه جایی برای انعطاف پذیری در برنامه ریزی برای ترکیب تغییرات آینده وجود دارد.
عملکرد اصلی مدیریت
برنامه ریزی اولین و مهم ترین کارکرد مدیریتی است که پایه و اساس سایر وظایف مدیریت یعنی سازماندهی، کارگزینی، هدایت و کنترل را فراهم می کند، زیرا در حاشیه برنامه های انجام شده انجام می شود. اثربخشی برنامه مدیریت ، صلاحیت فعالیت مدیریت را برای دوره زمانی برنامه ریزی شده تعیین می کند.
به تصمیم گیری کمک می کند
برنامه ریزی شامل تصمیم گیری است زیرا این یک فعالیت برای انتخاب از گزینه های موجود برای انجام وظایف است.از این رو ، برنامه ریزی تصمیم گیری را به عنوان بخش ضروری خود درک می کند.
رویکرد هدف گرا
برنامه ریزی بر تعریف اهداف سازمان تأکید دارد.این همچنین شامل شناسایی دوره های جایگزین اقدام برای تصمیم گیری در مورد یک برنامه اقدام مناسب است که باید برای دستیابی به اهداف انجام شود.این فعالیت به مدیران کمک می کند تا شرایط فعلی را تجزیه و تحلیل کنند تا راه های دستیابی به موقعیت مطلوب در آینده را شناسایی کنند. هم نیاز سازمان است و هم مسئولیت مدیران.
فراگیر
برنامه ریزی به عنوان فراگیر در نظر گرفته می شود زیرا در تمام بخش های یک سازمان وجود دارد. در تمام سطوح مدیریت لازم است. دامنه برنامه ریزی در سطوح مختلف مدیریت و بخش ها متفاوت است.
انواع برنامه ریزی
برنامه ریزی یک بخش اساسی از هر مشاغل است ، خواه به صورت ارائه یک چارچوب استراتژیک یا ایجاد برنامه های احتمالی برای موارد اضطراری. سازمان هایی که به خوبی برنامه ریزی نشده اند ممکن است با عواقب جدی روبرو شوند.چهار برنامه اصلی درکسب کار شامل: استراتژیک ، تاکتیکی ، عملیاتی و احتمالی است.
استراتژیک
برنامه ریزی استراتژیک یک فرایند مدیریتی برای تعریف چشم انداز ، جهت و اقدامات بلند مدت یک شرکت است. این یک استراتژی برای فهمیدن چه فرصت های شغلی بالقوه برای شرکت وجود دارد.
این به تراز کردن ابتکارات مختلف کمک می کند و مردم را روی یک هدف واحد متمرکز می کند.دامنه برنامه ریزی استراتژیک می تواند از دو سال آینده تا 10 سال آینده در هر جایی باشد. مؤلفه های مهم یک برنامه استراتژیک چشم انداز ، مأموریت و ارزش ها است.نمونه خوب زمانی است که یک سازمان می خواهد تجارت خود را در سطح جهان گسترش دهد.
آنها ابتدا باید وضعیت فعلی خود را تعریف کنند که ممکن است شامل نقشه برداری از تمام منابع آنها ، تعیین اهداف برای آنچه می خواهند به دست آورند و ارزیابی میزان منابع در مناطق مختلف را ارزیابی کنند.پس از داشتن تمام این اطلاعات ، آنها می توانند نقشه ای از مکان را که می خواهند گسترش دهند ، ایجاد کنند و برای رسیدن آنها به آنجا چه اقداماتی باید انجام شود.
تاکتیکی
برنامه ریزی تاکتیکی عمل اولویت بندی وظایف و تفویض آنها به اعضای تیم به گونه ای است که این کار را انجام می دهد. به معنای فهمیدن آنچه باید برای دستیابی به هدف انجام شود ، کدام یک از اعضای تیم می توانند این کار را انجام دهند ، و چه موقع می توانند این کار را انجام دهند.
روند برنامه ریزی تاکتیکی با یک برنامه استراتژیک آغاز می شود. برنامه استراتژیک اهداف یک سازمان یا واحد تجاری را تعیین می کند.این اهداف سپس با شناسایی فرایندها و کارهای لازم برای دستیابی به این اهداف به برنامه های تاکتیکی ترجمه می شوند.
برنامه های تاکتیکی به اعضای تیم فردی که در اولویت بندی وظایف خود قرار دارند ، اختصاص می یابد تا این کارها به روش مؤثرترین روش ممکن انجام شود.برنامه ریزی تاکتیکی می تواند با در نظر گرفتن اینکه چه محتوا برای ایجاد ، جمعیتی هدف آن و چگونگی دستیابی به آنها ، برای استراتژی بازاریابی یک شرکت اعمال شود.
برنامه ریزی تاکتیکی با برنامه ریزی عملیاتی متفاوت است در برنامه های تاکتیکی سؤالات خاصی راجع به آنچه باید برای تحقق یک هدف استراتژیک اتفاق بیفتد بپرسید. برنامه های عملیاتی می پرسند که چگونه سازمان به طور کلی کاری را برای انجام مأموریت شرکت انجام می دهد. به عنوان مثال ، یک شرکت ممکن است تصمیم بگیرد که می خواهد یک قطعه از مطالب را در یک موضوع یا موضوع خاص برای یک رویداد ایجاد کند.
مرحله بعدی این است که بفهمیم کدام نوع محتوا می خواهند تولید کنند – پست وبلاگ نوشتاری ، ویدئو ، کمپین ایمیل – و سپس تصمیم گیری در مورد مخاطب هدف آنها و چگونگی دستیابی به آنها (موضوعات در رسانه های اجتماعی یا از طریق تبلیغات هدفمند) واد
عملیاتی
این نوع برنامه ریزی به طور معمول توصیف روزمره شرکت را توصیف می کند. برنامه های عملیاتی اغلب به عنوان برنامه های استفاده واحد یا برنامه های در حال انجام توصیف می شوند. برنامه های واحد استفاده برای رویدادها و فعالیت ها با یک اتفاق واحد (مانند یک کمپین بازاریابی واحد) ایجاد می شود. برنامه های در حال انجام شامل سیاست هایی برای نزدیک شدن به مشکلات ، قوانین مربوط به مقررات و رویه های خاص برای یک فرآیند گام به گام برای دستیابی به اهداف خاص است.
برنامه ریزی عملیاتی با شناسایی آنچه باید انجام شود (ساخت برنامه ریزی تاکتیکی) ، سپس سازماندهی این موارد به ترتیب زمانی آغاز می شود. این بدان معنی است که لازم است بدانید که هر کار چه مدت طول می کشد (بر اساس تجربه قبلی) و چه مقدار کارکنان ، تجهیزات ، مواد برای هر کار مورد نیاز است.
احتمالی
برنامه های احتمالی هنگامی ساخته می شود که اتفاق غیر منتظره ای رخ دهد یا وقتی چیزی نیاز به تغییر دارد. کارشناسان تجاری گاهی اوقات از این برنامه ها به عنوان نوع خاصی از برنامه ریزی یاد می کنند.
برنامه ریزی احتمالی می تواند در شرایطی که خواستار تغییر هستند ، مفید باشد. اگرچه مدیران باید هنگام مشارکت در هر یک از انواع اصلی برنامه ریزی ، تغییرات را پیش بینی کنند ، اما برنامه ریزی احتمالی در لحظه هایی که نمی توان تغییرات را پیش بینی کرد ، ضروری است. هرچه دنیای تجارت پیچیده تر می شود ، برنامه ریزی احتمالی برای مشارکت و درک مهم تر می شود.
اهمیت برنامه ریزی در مدیریت
جهت دادن
برنامه ریزی تلاش های مردم را در یک سازمان به بهترین شکل ممکن برای دستیابی به نتایج مطلوب انجام می دهد. به عنوان مثال ، در طی فرایند برنامه ریزی ، برنامه هایی برای هر بخش از سازمان ارائه می شود ، که به افراد در تمام سطوح کمک می کند تا دقیقاً بدانند که چه کاری باید انجام دهند تا اهداف سازمانی بدون هیچ گونه مانع حاصل شود.
با عدم قطعیت مقابله می کند
برنامه ریزی در انجام پیش بینی با مقدار موجود اطلاعات مفید است.این به سازمان ها/مشاغل کمک می کند تا آینده ای نامشخص را برطرف کنند.برنامه ریزی برای یافتن راهی بهتر برای دستیابی به اهداف با پیش بینی خطر آینده یا احتمال بروز خطرات آینده کمک می کند.
از موازی کاری جلوگیری می کند
همانطور که قبلاً نیز ذکر شد ، برنامه ریزی به افراد در تمام سطوح کمک می کند تا بدانند که دقیقاً باید چه کاری انجام دهند.این به جلوگیری از تکثیر کار ، اقتدار ، مسئولیت و غیره کمک می کند.در نتیجه ، هدر رفتن منابع و تلاش ها به حداقل می رسد.
ایده های نوآورانه را پشتیبانی و ترویج می کند
امروزه سازمان ها در محیطی از رقابت برش خورده فعالیت می کنند. مشتریان همیشه چیز جدید یا منحصر به فرد را می خواهند. اگر یک سازمان نتواند خواسته های مشتریان را برآورده کند ، مشتریان می توانند به راحتی به رقبا مراجعه کنند.برنامه ریزی مدیران را قادر می سازد تا از جعبه فکر کنند ، ایده های جدیدی ایجاد کنند و چیزی منحصر به فرد را برای مشتریان با هزینه کمتری و کارآیی بیشتر ارائه دهند ، از این طریق مشتریان را راضی می کنند.
تصمیم گیری را تسهیل می کند
برنامه ریزی به عنوان راهنما نقش مهمی در تصمیم گیری های کارآمد و دقیق دارد.به عنوان مثال ، بخش تولید یک سازمان باید بین دو فروشنده که مواد اولیه را با همان هزینه و با همان سطح کیفیت تهیه می کنند ، انتخاب کند.با این حال ، دو فروشنده در زمان تحویل متفاوت هستند. در این حالت ، تصمیم به انتخاب فروشنده طبق تعداد برنامه ریزی شده روزها گرفته می شود.
استانداردهایی را برای کنترل عملکرد تعیین می کند
برنامه ریزی و کنترل کارکردهای مرتبط با مدیریت است.برنامه ریزی اهداف را برای سازمان تعیین می کند و کنترل آن را در دوره زمانی تصمیم گیری تضمین می کند.علاوه بر این ، کنترل مسیر برنامه ریزی را با برجسته کردن مناطقی که برنامه ریزی مورد نیاز است ، هدایت می کند.
هماهنگی را تسهیل می کند
عملکرد برنامه ریزی به مدیریت در تراز کردن فعالیت های دپارتمان سازمان کمک می کند.برنامه های ساخته شده توسط یک بخش توسط بخش دیگری درک و پشتیبانی می شود.برنامه ریزی کلی که توسط مدیریت عالی انجام می شود ، بخش ها را برای هماهنگی و برنامه ریزی برای دستیابی به اهداف سازمانی تسهیل می کند.
محدودیت های برنامه ریزی
علیرغم چندین مزیت ، عملکرد برنامه ریزی محدودیت های خاصی دارد. ما در اینجا محدودیت های اصلی برنامه ریزی را ذکر کرده ایم:
زمان بر
برنامه ریزی به عنوان یک فعالیت وقت گیر است زیرا برای انتخاب بهترین دوره آینده عمل نیاز به جمع آوری داده ها ، تجزیه و تحلیل داده ها ، پیش بینی و غیره دارد.
گران
برنامه ریزی نیاز به تخصص و جمع آوری داده های معتبر دارد ، که هزینه های زیادی را برای سازمان متحمل می شود. به عنوان مثال ، شرکت هایی مانند IBM قبل از شروع هرگونه سرمایه گذاری جدید باید برنامه ریزی زیادی را انجام دهند. برای این کار ، چنین شرکت هایی نیز برای تحقیق در مورد کارشناسان هزینه های زیادی را صرف می کنند.
شکاف بین اهداف و نتایج
برنامه ریزی توسط مدیریت سطح بالا انجام می شود و توسط مدیریت سطح متوسط و پایین اجرا می شود. این شکاف بین مجموعه برنامه و نتایج واقعی حاصل از آن ایجاد می کند زیرا کارمندان مختلف ممکن است برداشت های متفاوتی از برنامه های انجام دهند.
مقاومت در برابر تغییر
برنامه ریزی اغلب به دلیل محیط تجاری پویا نیاز به تغییراتی دارد. با این حال ، به عنوان یک گرایش طبیعی انسانی ، کارمندان همیشه تمایلی به پذیرش تغییرات ندارند و ممکن است همکاری کامل خود را ارائه ندهند.
کاغذ بازی زیاد
برنامه ریزی شامل مستندات است زیرا برنامه ها نمی توانند در یک زمان نهایی شوند. این برنامه ها دوباره و دوباره دوباره و پس از تهیه یک برنامه نهایی دوباره کار می شوند ، زیردستان نسخه های این طرح را به شکل گزارش یا پیشنهادی برای نهایی شدن برنامه ها برای اجرای برنامه به مدیریت سطح بالا می دهند.
دلیل ناامیدی
بعضی اوقات ، اهداف برنامه ریزی شده توسط مدیران و کارمندان صرف نظر از بهترین تلاش خود حاصل نمی شود. چنین خرابی ها آنها را ناامید می کند و باعث ایجاد انگیزه کم در آنها می شود.
چگونه می توان برنامه ریزی موثر در مدیریت انجام داد
اگر می خواهید یک برنامه اقدام استراتژیک برای شما و تیم خود ایجاد کنید ، در اینجا مراحلی است که می توانید برای انجام این کار دنبال کنید:
اهداف شرکت را تعیین کنید
برای ایجاد یک برنامه عملی ، ابتدا اهداف شرکت را ارزیابی کنید تا مشخص کنید که در جهت کار هستید. شما می توانید ترکیبی از اهداف کوتاه مدت و بلند مدت را ایجاد کنید.به عنوان مثال ، یک هدف بلند مدت ممکن است افزایش سود شرکت تا پایان سال 24 ٪ افزایش یابد ، بنابراین یک هدف کوتاه مدت که می تواند به شما در دستیابی به این امر کمک کند ، افزایش سود 2 ٪ در هر ماه است.
منابع مورد نیاز خود را شناسایی کنید
هنگامی که می دانید به چه اهدافی می خواهید برسید ، منابع مورد نیاز خود را برای شروع برنامه اقدام خود مشخص کنید.ممکن است شما به منابع فیزیکی مانند تجهیزات یا تجهیزات یا منابع انسانی مانند کارمندان تمام وقت یا پاره وقت نیاز داشته باشید. شناسایی و جمع آوری منابع شما قبل از زمان می تواند به شما و تیم خود کمک کند تا برای رسیدن به اهداف خود روی وظایف خود تمرکز کنید.
کارهای مرتبط با هدف را ایجاد کنید
تعیین کنید که کارمندان چه کارهایی را می توانند انجام دهند تا به اهداف کوتاه مدت و بلند مدت که تعیین کرده اید برسید. هر کار را بر اساس اهمیت اولویت بندی کنید تا کارمندان بدانند که ابتدا کدام وظایف را انجام می دهند.
به عنوان مثال ، اگر هدف بلند مدت شما این است که 500 مشتری جدید را تا پایان سه ماهه سوار کنید ، یک هدف کوتاه مدت که می توانید در ابتدا تکمیل کنید ، ممکن است استخدام کارمندان خدمات مشتری اضافی باشد.
وظایف و جدول زمانی را اختصاص دهید
هنگامی که شما می دانید که کارمندان چه کارهایی می توانند انجام دهند ، آنها را به کارمندان شخصی که ممکن است در تکالیف خود برتری داشته باشند اختصاص دهید.به عنوان مثال ، اگر یک کار این است که مشتریان بالقوه تماس تلفنی را برای افزایش سود افزایش دهید ، آن را به کارمندان با مهارت های عالی بین فردی و ارتباطی اختصاص دهید.جدول زمانی واقع بینانه را برای تکمیل این تکالیف تنظیم کنید تا به تیم خود انگیزه دهید تا سخت کار کنید و وقت خود را به طور مناسب مدیریت کنید.
روشهای ارزیابی را ایجاد کنید
برای اطمینان از مؤثر بودن برنامه اقدام خود ، برای ارزیابی پیشرفت تیم خود یک روش ارزیابی ایجاد کنید.به عنوان مثال ، شما ممکن است یک جلسه پیشرفت هفتگی برای دریافت به روزرسانی از اعضای تیم خود داشته باشید و اطمینان حاصل کنید که آنها به جدول زمانی خود پایبند هستند. ارزیابی منظم پیشرفت تیم شما می تواند به شما در تنظیم برنامه عمل یا اهداف در صورت لزوم کمک کند.
یک برنامه احتمالی تهیه کنید
در طی فرایند برنامه ریزی ، در مورد هرگونه چالش هایی که فکر می کنید تیم شما ممکن است هنگام کار به سمت اهداف خود باشد ، بحث کنید.این می تواند به شما در ایجاد یک برنامه احتمالی کمک کند که این چالش ها را به حداقل برساند یا از بین ببرد. پیش بینی این چالش ها ، حتی اگر این اتفاق نیفتد ، می تواند به به حداقل رساندن استرس کمک کرده و اطمینان حاصل شود که همه آماده هستند.
مراحل برنامه ریزی
از آنجا که برنامه ریزی یک فعالیت است ، اقدامات معقول و منطقی خاصی برای هر مدیر وجود دارد:
بررسی محیط
بخش مهمی از فرایند برنامه ریزی ، آگاهی از فرصت های شغلی در محیط خارجی شرکت و همچنین در شرکت است. با شناخت چنین فرصتهایی ، مدیران می توانند اقداماتی را که باید برای تحقق آنها انجام شود تشخیص دهند. باید یک نگاه واقع بینانه در چشم انداز این فرصت های جدید صورت گیرد و تجزیه و تحلیل SWOT انجام شود.به عنوان مثال ، دولت قصد دارد صنایع کلبه را در مناطق نیمه شهری ارتقا دهد. یک شرکت می تواند به دنبال کشف این فرصت باشد.
تعیین اهداف
گام اصلی در فرآیند برنامه ریزی است که هدف یک سازمان را مشخص می کند ، یعنی آنچه یک سازمان می خواهد به آن برسد.اهداف خاص هستند و از نظر واحدها قابل اندازه گیری هستند.اهداف برای کل برای همه بخش ها برای سازمان تعیین شده است ، و سپس بخش ها اهداف خود را در چارچوب اهداف سازمانی تعیین می کنند.مثال:یک شرکت تلفن همراه هدف فروش 2،00،000 واحد در سال آینده را تعیین می کند که این دو برابر فروش فعلی است.
توسعه محل برنامه ریزی
برنامه ریزی اساساً روی آینده متمرکز است و رویدادهای خاصی وجود دارد که انتظار می رود بر شکل گیری سیاست تأثیر بگذارد.چنین رویدادهایی از نظر ماهیت خارجی هستند و در صورت نادیده گرفتن ، برنامه ریزی را تحت تأثیر قرار می دهند.
درک و ارزیابی عادلانه آنها برای برنامه ریزی مؤثر ضروری است.چنین رویدادهایی فرضیاتی است که بر اساس آن برنامه ها ترسیم شده و به عنوان محل برنامه ریزی شناخته می شوند.مثال:شرکت تلفن همراه بر اساس پیش بینی انجام شده در محل سیاست های مطلوب دولت برای دیجیتالی شدن معاملات ، هدف از فروش 2،00،000 واحد را تعیین کرده است.
شناسایی گزینه های دیگر
مرحله چهارم فرایند برنامه ریزی ، شناسایی گزینه های موجود برای مدیران است. هیچ راهی برای دستیابی به اهداف شرکت وجود ندارد ، انتخاب های زیادی وجود دارد. همه این دوره های جایگزین باید مشخص شود. باید گزینه هایی در دسترس مدیر وجود داشته باشد.
شاید او یک گزینه جایگزین نوآورانه را برای نتایج کارآمدتر انتخاب کند. اگر او نمی خواهد آزمایش کند ، به روند روتین تر عمل می کند. مشکل این مرحله یافتن گزینه های دیگر نیست بلکه محدود کردن آنها به میزان معقول و معقول است تا همه آنها بتوانند کاملاً ارزیابی شوند.
بررسی برنامه جایگزین برای عمل
مرحله بعدی ارزیابی و بررسی دقیق هر یک از برنامه های جایگزین است. هر گزینه از معاینه ای عبور می کند که در آن همه جوانب مثبت و منفی در آنجا وزن می شوند. برنامه های جایگزین باید با توجه به اهداف سازمانی ارزیابی شوند.
به عنوان مثال ، اگر این یک برنامه مالی باشد. سپس این مورد ارزیابی بازگشت ریسک آن انجام خواهد شد. محاسبه و تجزیه و تحلیل دقیق انجام می شود تا اطمینان حاصل شود که این طرح قادر به دستیابی به اهداف به بهترین و کارآمدترین روش ممکن است.
انتخاب جایگزین
سرانجام ، ما به مرحله تصمیم گیری روند برنامه ریزی می رسیم. اکنون بهترین و عملی ترین برنامه برای اجرای آن انتخاب می شود. برنامه ایده آل سودآورترین برنامه با کمترین عواقب منفی است و همچنین با موقعیت های پویا سازگار است.
این انتخاب بدیهی است که مبتنی بر تجزیه و تحلیل علمی و معادلات ریاضی است. اما یک شهود و تجربه مدیران نیز باید در این تصمیم نقش بزرگی داشته باشد. بعضی اوقات چند جنبه مختلف از برنامه های مختلف برای تهیه یک برنامه ایده آل ترکیب می شوند.
تدوین برنامه پشتیبانی
پس از انتخاب برنامه برای اجرای ، مدیران باید یک یا چند برنامه پشتیبان ارائه دهند. این برنامه های ثانویه به اجرای برنامه اصلی کمک می کند. به عنوان مثال ، برنامه هایی برای استخدام افراد بیشتر ، آموزش پرسنل ، گسترش دفتر و غیره در حال پشتیبانی از برنامه های اصلی راه اندازی یک محصول جدید است. بنابراین همه این برنامه های ثانویه در واقع بخشی از برنامه اصلی هستند.
اجرای برنامه
و سرانجام ، ما به آخرین مرحله از روند برنامه ریزی ، اجرای برنامه رسیدیم.این مرحله مربوط به “انجام آنچه لازم است” است.در این مرحله ، مدیران این طرح را به وضوح برای کمک به تبدیل برنامه ها به عمل می آورند.این مرحله شامل تخصیص منابع ، سازماندهی برای نیروی کار و خرید ماشین آلات است.
مثال:شرکت تلفن همراه فروشندگان را در مقیاس بزرگ استخدام می کند ، تبلیغات T.V را ایجاد می کند ، فعالیت های بازاریابی آنلاین را شروع می کند و کارگاه های خدمات را تنظیم می کند.