جستجوگر دانش

مدیریت بازاریابی چیست؟ راهنمای کامل

مدیریت بازاریابی اساساً شناسایی فرصت‌های بازار و اجرای استراتژی‌هایی است که به مشتریان خود در مورد محصولات/خدمات/کسب و کار خود بگویید که می‌تواند به شما کمک کند سودآور شوید و یک برند بسازید.مدیریت بازاریابی از ابزارها، استراتژی ها، فرآیندها و تحلیل های بازاریابی به عنوان بخشی از رویکرد استراتژیک سازمان برای توسعه و اجرای تلاش های بازاریابی استفاده می کند.معنای مدیریت بازاریابی می تواند بر اساس صنعت و اهداف بازاریابی سازمان متفاوت باشد.همانطور که از نام آن پیداست، مدیریت بازاریابی وظایف مدیریتی را در بازاریابی به عهده می گیرد که ممکن است مستلزم نظارت بر کمپین های بازاریابی، نتایج و برنامه ریزی و تصمیم گیری قبل، حین و پس از اجرای برنامه های بازاریابی باشد.

مدیریت بازاریابی چیست؟

اصطلاح “بازار” به جایی اطلاق می شود که خریداران و فروشندگان برای انجام معاملاتی که شامل مبادله کالا و خدمات بین آنها می شود گرد هم می آیند.اصطلاح “بازار” از کلمه لاتین “Marcatus” به معنای “تجارت” گرفته شده است.بازاریابی به عنوان “فعالیت انسانی که با هدف ارضای نیازها و خواسته ها از طریق یک فرآیند مبادله انجام می شود” تعریف می شود.بیایید تعریف مدیریت بازاریابی را همانطور که توسط فیلیپ کاتلر و موسسه مدیریت بازاریابی ارائه شده است بشناسیم:

تعریف مدیریت بازاریابی توسط فیلیپ کاتلر در کتاب “مدیریت بازاریابی”:

مدیریت بازاریابی هنر و علم انتخاب بازارهای هدف و ایجاد روابط سودآور با آنهاست.این فرآیندی است که شامل تجزیه و تحلیل، برنامه ریزی، اجرا و کنترل است و کالاها، خدمات، ایده ها را پوشش می دهد و هدف آن ایجاد رضایت برای طرفین درگیر است.

تعریف مدیریت بازاریابی توسط موسسه مدیریت بازاریابی انگلستان:

«مدیریت بازاریابی عملکرد مدیریت خلاقانه ای است که تجارت و اشتغال را با ارزیابی نیازهای مصرف کننده و شروع تحقیق و توسعه برای برآورده کردن آنها ارتقا می دهد.منابع تولید و توزیع کالاها و خدمات را هماهنگ می‌کند، کل تلاش‌های لازم برای فروش سودآور به کاربر نهایی را تعیین و هدایت می‌کند.»بر اساس تعاریف ذکر شده در بالا، ما می فهمیم که- مدیریت بازاریابی، عمل مدیریت برنامه های بازاریابی است. بیشتر به تحقق اهداف و مقاصد سازمان کمک می کند.علاوه بر این، فرآیندی است که شامل تجزیه و تحلیل، برنامه ریزی، اجرا و کنترل کالاها، خدمات و ایده ها می شود.

فرآیند مدیریت بازاریابی

تحقیقات بازار انجام دهید

اولین قدم در فرآیند مدیریت بازاریابی، شناخت مشتریان و رقبا از طریق انجام تحقیقات و تحلیل بازار است.این را می توان با تکمیل نظرسنجی ها، جمع آوری داده ها، ارزیابی روندهای صنعت و پیگیری کمپین های قبلی انجام داد.یک تحلیل SWOT نیز می تواند برای درک کسب و کار/شرکت انجام شود.بر اساس همه اینها، شما می توانید نیازها و نکات دردناک مشتری را برای ارائه محصول یا خدماتی که خواسته های آنها را برآورده می کند، درک کنید.

تعیین اهداف بازاریابی

اگرچه فرآیندها مهم هستند تا نتایج، ابتدا باید بدانیم نتایج مورد انتظار چیست.  تعیین اهداف و مقاصد بسیار مهم است زیرا آنها پایه و اساس و مسیر درست را برای سفر بازاریابی شما تعیین می کنند.  اهداف بازاریابی را می توان بر اساس عواملی که بر بازار هدف شما تأثیر می گذارد، مانند تقاضا، الگوهای قیمت گذاری، عوامل اجتماعی و محیطی و غیره تعیین کرد.بسیار مهم است که اهداف فروش، بودجه و پارامترهای نام تجاری را لحاظ کنید زیرا به شما کمک می کند نتایج را بعداً نظارت و اندازه گیری کنید.

یک استراتژی بازاریابی ایجاد کنید

اکنون که تحقیقات بازار انجام شده و اهداف بازاریابی تعیین شده است، گام منطقی بعدی در فرآیند مدیریت بازاریابی، توسعه استراتژی بازاریابی است.  تصمیمات اتخاذ شده در استراتژی بر این است که کدام بازارها را هدف قرار دهید و چگونه محصولات خود را برای مشتریان فعلی و جدید در ارتباط با رقبای خود قرار دهید.

یک استراتژی بازاریابی معمولاً شامل موارد زیر است:

تقسیم بندی: در اینجا، بازار را برای شناسایی مشتریان بالقوه ای که احتمالاً محصول/خدمت شما را خریداری می کنند، تقسیم می کنید.

هدف گذاری: در اینجا، بخش ها را بیشتر تقسیم می کنید و روی یک هدف خاص تمرکز می کنید.

جایگاه یابی: این امر عمدتاً برای ایجاد/موقعیت برند می آید، جایی که تصویر برند شما از نظر کیفیت و قیمت قرار می گیرد.

آمیخته بازاریابی – در اینجا، تمرکز بر 4Ps – محصول، قیمت، مکان و تبلیغ برای دستیابی به اهداف تجاری گسترده.

بودجه/مالی – در اینجا، شما بر تخصیص کلی بودجه و مدیریت مالی محصول/خدمت خود تمرکز خواهید کرد.

علاوه بر این، استراتژی‌های رقیب، تغییرات محیطی، مالی و تولید نیز باید تجزیه و تحلیل شوند تا یک استراتژی بازاریابی شکل بگیرد.یک استراتژی بازاریابی به خوبی توسعه یافته به وضوح مسئولیت ها را تعریف می کند، عملکرد روان فرآیند بازاریابی را تضمین می کند، سود می برد و به دستیابی به اهداف سازمانی کمک می کند.

یک برنامه بازاریابی تهیه کنید

هنگامی که یک استراتژی بازاریابی ایجاد شد، فرآیند بعدی مدیریت بازاریابی، تهیه یک برنامه بازاریابی مکتوب است.این برای تجزیه و تحلیل این است که شرکت در یک دوره زمانی معین کجاست و به کجا می‌خواهد برسد.با یک برنامه روی کاغذ، می توانید هر زمان که خواستید به آن مراجعه کنید و تجزیه و تحلیل کنید که آیا فرآیند مدیریت بازاریابی شما در مسیر درستی قرار دارد یا خیر، و همچنین پیشرفت شرکت خود را پیگیری کنید.برای ایجاد یک برنامه بازاریابی، ابتدا باید بر تجزیه و تحلیل محیط کسب و کار و تجزیه و تحلیل داخلی شرکت خود تمرکز کنید.سپس، شما باید یک برنامه استراتژیک تشکیل دهید که مزایا و معایب استراتژی بازاریابی شما را مشخص کند.پس از این، به سمت امور مالی می روید که در آن فروش و هزینه ها را پیش بینی می کنید و بودجه استراتژی بازاریابی خود را برنامه ریزی می کنید.  سپس فرآیند پیاده سازی خود را با تمرکز بر محصول و استراتژی های قیمت گذاری برنامه ریزی می کنید.در نهایت، پیگیری انجام می شود تا اطمینان حاصل شود که استراتژی بازاریابی شما در مسیر درست قرار دارد.

اجرای برنامه بازاریابی

مرحله بعدی یکی از مهم ترین مراحل در فرآیند مدیریت بازاریابی پیاده سازی است .می توان گفت که این استراتژی ها و برنامه های بازاریابی خود را عملی می کند و آنها را به گونه ای اجرا می کند که به تمام اهداف و اهداف بازاریابی خود دست یابید.فرآیند پیاده سازی خود را با شناسایی چگونگی و زمان راه اندازی استراتژی برنامه ریزی شده خود شروع کنید.شما می توانید این کار را با متقاعد کردن مشتریان در مورد محصولات یا خدمات خود از طریق روش های مختلف مانند تبلیغات، پیشبرد فروش، روابط عمومی و غیره انجام دهید.  سپس می توانید منابع خود را مانند پول نقد و نیروی انسانی را برای بازاریابی محصول خود اختصاص دهید، افراد را برای اجرای وظایف خود سازماندهی کنید و تمام جزئیات جزئی را برای هر هدف مدیریت کنید.مهم است که برنامه خود را با دقت دنبال کنید و درک درستی از چشم انداز بازاریابی خود در سازمان به اشتراک بگذارید.

نظارت کنید

مرحله نهایی نظارت، تجزیه و تحلیل و پیگیری پیشرفت است.  در اینجا شما به پارامترهای مختلفی مانند فروش، درآمد، بازخورد مشتری، موقعیت برند، خیر نگاه خواهید کرد.تعداد بازدیدکنندگان وب سایت، میزان مشارکت در رسانه های اجتماعی و پارامترهای مختلف دیگر بر اساس برنامه بازاریابی و تعیین اهداف است.بسیار مهم است که خود و رقبایمان را زیر نظر داشته باشیم و از آنها یاد بگیریم که آیا عملکرد خوبی دارند.این به طور عمده به قیمت گذاری و موقعیت یابی محصول/خدمت شما کمک می کند.همچنین می توانید از ابزارهای مختلف CRM و تجزیه و تحلیل برای هموارسازی این فرآیند و ردیابی دقیق آن استفاده کنید.بر اساس پیشرفت و داده های تجزیه و تحلیل شده، می توانید برنامه خود را برای رسیدن به نقاط عطف بالاتر تکامل دهید.

فرایند مدیریت بازاریابی

اهمیت مدیریت بازاریابی

محصولات جدید را معرفی می کند

در مدیریت بازاریابی، شما با شناسایی بازار هدف خود و تجزیه و تحلیل بازار خود شروع می کنید.  این به شما کمک می کند تا نیازهای مصرف کنندگان خود را درک کنید و بر اساس آن می توانید محصولات جدیدی را با یک کمپین بازاریابی موثر معرفی یا راه اندازی کنید.علاوه بر آن، می توانید تعاملات و الگوهای خرید مشتری را مطالعه کنید تا در مورد مشتری ایده آل خود و نحوه برانگیختن علاقه آنها به محصولات یا خدمات خود اطلاعات بیشتری کسب کنید.در نتیجه، به شما کمک می کند تا آگاهی از برند را ایجاد کنید و دید کسب و کار خود را افزایش دهید.

افزایش فروش

مدیریت بازاریابی خوب به شما کمک می کند توانایی ها و منابع خود را با نیازهای مصرف کنندگان مطابقت دهید.با این کار می توانید یک استراتژی بازاریابی موفق را برنامه ریزی و اجرا کنید و سپس با مشتریان ارتباط برقرار کنید.این به شما امکان می دهد مشتریان جدیدی پیدا کنید و مشتریان فعلی را حفظ کنید.این کار باعث افزایش فروش و افزایش درآمد شما می شود.نه تنها این، با برنامه ریزی و اجرای استراتژیک، مدیریت بازاریابی خوب به کاهش هزینه ها و هزینه ها نیز کمک می کند.

ایجاد شهرت

مدیریت بازاریابی تضمین می کند که اعتبار شرکت شما آسیبی نبیند زیرا، بدون آن، کسب و کار شما برای رسیدگی به اشتباهات روابط عمومی یا به روز شدن با آخرین روندها تلاش خواهد کرد.مدیریت بازاریابی خوب می‌تواند به شناسایی بهترین فرصت‌ها برای پیگیری و دوری از تهدیدها کمک کند.  این به شما کمک می کند تا بر اساس تجربه گذشته از طریق تبلیغات و تعامل با مشتری، مخاطبان مختلف را گسترش دهید.

کمک در تصمیم گیری های تجاری

داشتن مدیریت بازاریابی مناسب به این معنی است که شما یک تیم بازاریابی عالی خواهید داشت که بینش هایی در مورد رفتار مصرف کننده، الگوهای خرید و آخرین روندهای بازاریابی دارد.  این به شما کمک می کند در کوتاه مدت و بلند مدت تصمیمات بهتری بگیرید.هر بار که با یک دوراهی مواجه می شوید یا به دنبال راه هایی برای بهبود کالاها و خدمات خود هستید یا حتی در فکر انجام حرکت بزرگ بعدی در کسب و کار خود هستید، برنامه مدیریت بازاریابی شما همیشه پشت شما خواهد بود.

به رقابت با شرکت های بزرگ کمک می کند

اگر شما یک کسب و کار کوچک در یک صنعت رقابتی هستید، مدیریت بازاریابی خوب تمام چیزی است که برای رسیدن به سطح شرکت های رقیب بزرگتر نیاز دارید.این به این دلیل است که رفتارهای بازار و روندهای رقبا را تجزیه و تحلیل می کند و به کسب و کار شما کمک می کند تا روی مناطقی تمرکز کند که توسط سایر شرکت ها کمتر مورد استفاده قرار می گیرند یا کاری منحصر به فرد و تازه انجام می دهند.  در نتیجه، کسب‌وکار شما می‌تواند به‌عنوان یک رقیب قوی در صنعت شما ظاهر شود یا حتی در موارد خاص از آنها پیشی بگیرد.علاوه بر همه اینها (و بیشتر)، مدیریت بازاریابی خوب، افزایش درآمد و گسترش کسب و کار شما را تضمین می کند.

وظایف مدیریت بازاریابی چیست؟

هر نقش تخصصی مدیریت بازاریابی مستلزم مجموعه ای از وظایف مختلف است، اگرچه بسته به اندازه سازمان همپوشانی هایی وجود دارد.هر سازمان بسته به نیاز شرکت، مجموعه ای از نقش های متفاوتی خواهد داشت.

مدیر بازاریابی دیجیتال: یک مدیر بازاریابی دیجیتال اهدافی را برای هر کمپین دیجیتالی که برنامه ریزی کرده است تعیین می کند و بر آن نظارت می کند.  اغلب، آنها مسئول ایجاد و اجرای استراتژی‌هایی برای تبلیغات پرداخت به ازای کلیک، تبلیغات رسانه‌های اجتماعی و کمپین‌های بازاریابی ایمیلی هستند.

مدیر بازاریابی محصول: یک مدیر بازاریابی محصول پیام‌هایی ایجاد می‌کند تا محصولات را از سایرین در بازار متمایز کند و نقطه فروش منحصر به فرد محصول را بیان کند، و تجزیه و تحلیل SWOT را انجام می‌دهد، در عین حال به برنامه‌ریزی و اجرای راه‌اندازی محصول جدید و نوشتن مطالعات موردی دقیق از موفقیت مشتری برای برجسته کردن مشتریان بالقوه کمک می‌کند.  آنها همچنین کمپین های بازاریابی را برنامه ریزی و اجرا می کنند، بر تمام عناصر کمپین نظارت می کنند و قیمت محصول را بر اساس تجزیه و تحلیل SWOT شرکت تعیین می کنند.

مدیر بازاریابی برند: یک مدیر بازاریابی برند با طراحان گرافیک همکاری نزدیکی دارد تا اطمینان حاصل کند که از لوگوی شرکت و دستورالعمل های برند به درستی استفاده می شود.وظایف روزانه می تواند شامل نظارت بر رسانه های اجتماعی برای یافتن روندها و ارائه داستان برای روزنامه نگارانی باشد که با آنها رابطه برقرار کرده اید.

مدیر بازاریابی محتوا: وظایف یک مدیر بازاریابی محتوا معمولاً شامل برنامه ریزی کمپین های محتوا، قرار دادن مقالات با سازمان های خبری یا همکاری با وبلاگ نویسان برای تقویت اطلاعات در مورد محصول یا خدمات است.مدیران بازاریابی محتوا همچنین مطالبی مانند کتاب‌های الکترونیکی و پست‌های وبلاگ را با هدف به حداکثر رساندن فرصت‌های سئو و بهینه‌سازی تلاش‌های بازاریابی ورودی تولید می‌کنند.

مدیر بازاریابی رسانه‌های اجتماعی: یک مدیر بازاریابی رسانه‌های اجتماعی کمپین‌هایی را برای کانال‌های مختلف برنامه‌ریزی می‌کند، محتوا را از طریق عکاسی یا ویدئو ایجاد می‌کند و به سوالات یا نظرات مشتریان بالقوه یا فعلی پاسخ می‌دهد.

مدیر کمپین بازاریابی: یک مدیر کمپین بازاریابی کمپین های بازاریابی را برنامه ریزی و اجرا می کند، بر تمام عناصر کمپین نظارت می کند و گزارش های منظمی از عملکرد آن ارائه می دهد.

7 عملکرد مدیریت بازاریابی

هفت کارکرد بازاریابی از ارکان مدیریت بازاریابی هستند.به این دلیل که اینها هفت حوزه کلیدی هستند که تمام فعالیت های مدیریت بازاریابی را گروه بندی می کنند.

ترفیع

به تمام فعالیت های بازاریابی که آگاهی از برند را ارتقا می دهند اشاره دارد.تبلیغات می تواند بر روی یک برند یا یک محصول یا خدمات واحد متمرکز شود.انواع مختلفی از تبلیغات مانند تبلیغات دیجیتال، بازاریابی محتوا، روابط عمومی و رویدادها وجود دارد.  تهیه یک خلاصه خلاقانه راه خوبی برای جمع آوری تلاش های تبلیغاتی شماست.

فروش

بازاریابی و فروش ارتباط نزدیکی با هم دارند.به طور معمول، بخش‌های بازاریابی یک استراتژی قیف بازاریابی ایجاد می‌کنند که منجر و فروش برای یک سازمان می‌شود. بنابراین مهم است که یک تقویم بازاریابی و سیستم مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) را برای حفظ روابط سودآور با مشتریان حفظ کنید.

مدیریت محصول

مدیریت بازاریابی همچنین شامل همکاری نزدیک با بخش های مدیریت محصول است.هر دو تیم باید به یکدیگر بازخورد بدهند تا محصولی تولید کنند که هم نیازهای شرکت و هم مشتریان را برآورده کند.  تیم های توسعه محصول به جنبه های عملکردی محصول و همچنین پایین نگه داشتن هزینه ها توجه دارند، در حالی که مدیران بازاریابی باید راهنمایی هایی را برای توسعه محصولات متناسب با نیازهای مشتری هدف ارائه دهند.

قیمت گذاری

متخصصان مدیریت بازاریابی باید یک ساختار قیمت گذاری برای یک کسب و کار ایجاد کنند.عوامل متعددی در فرآیند تصمیم گیری قیمت گذاری مانند برنامه ریزی تقاضا، هزینه ها و چشم انداز رقابتی برند دخیل هستند.

تحقیقات بازار

تحقیقات بازار فرآیند تجزیه و تحلیل داده های مشتری مانند اطلاعات جمعیت شناختی برای ایجاد یک استراتژی بازاریابی است که نیازهای آنها را برآورده می کند.تحقیقات بازار به شما این امکان را می دهد که رفتار خرید مخاطبان هدف خود را درک کنید و از آنجا می توانید بفهمید که مناسب ترین استراتژی بازاریابی برای دستیابی به مشتریان هدف شما چیست.

تامین مالی و بودجه

تامین مالی، برآورد هزینه ها و ایجاد بودجه بازاریابی از حوزه های مهم مدیریت بازاریابی است.بدون تامین مالی و بودجه، استراتژی های بازاریابی نمی توانند اجرا شوند.

توزیع

تصمیم گیری در مورد بهترین کانال های توزیع برای فروش محصول شما بخش مهمی از مدیریت بازاریابی است.  شما می توانید یک مکان آجر و ملات، کانال های آنلاین یا یک مدل ترکیبی را انتخاب کنید.

فلسفه های مدیریت بازاریابی

پنج مفهوم بازاریابی وجود دارد.یک شرکت باید با توجه به نیاز خود و مشتریانش، شرکت مناسب را انتخاب کند.

مفهوم تولید

این مفهوم با این فرض کار می کند که مصرف کنندگان محصولی را ترجیح می دهند که ارزان و به طور گسترده در دسترس باشد.این دیدگاه در قانون Says گنجانده شده است که می گوید: «عرضه تقاضای خود را ایجاد می کند».از این رو شرکت ها بر تولید بیشتر محصول تمرکز می کنند و اطمینان حاصل می کنند که در همه جا به راحتی در دسترس مشتری است.افزایش تولید محصول باعث می شود شرکت ها از صرفه جویی در مقیاس بهره مند شوند.این کاهش هزینه تولید، محصول را ارزان تر و برای مشتری جذاب تر می کند.قیمت پایین ممکن است مشتریان جدیدی را جذب کند، اما تمرکز فقط روی تولید است و نه کیفیت محصول.اگر محصول مطابق با استانداردها نباشد، این ممکن است منجر به کاهش فروش شود.این فلسفه تنها زمانی جواب می دهد که تقاضا بیشتر از عرضه باشد.علاوه بر این، مشتری همیشه یک محصول ارزان قیمت را بر محصولات دیگر ترجیح نمی دهد.بسیاری از عوامل دیگر بر تصمیم خرید او تأثیر می گذارد.

مفهوم محصول

این مفهوم با این فرض کار می‌کند که مشتریان محصولات با کیفیت بالاتر را ترجیح می‌دهند و «قیمت و در دسترس بودن» بر تصمیم خرید آنها تأثیری ندارد. از این رو این شرکت بیشتر وقت خود را صرف توسعه محصولی با کیفیت بالاتر می کند که معمولاً گران است.از آنجایی که تمرکز اصلی بازاریابان بر کیفیت محصول است، اغلب مشتریانی را که خواسته‌هایشان تحت تأثیر عوامل دیگری مانند قیمت، در دسترس بودن، قابلیت استفاده و غیره است، از دست می‌دهند یا ناکام می‌شوند.

مفهوم فروش

مفهوم تولید و محصول هر دو بر تولید تمرکز دارند اما مفهوم فروش بر فروش واقعی محصول متمرکز است.مفهوم فروش بر انجام هر گونه فروش ممکن از محصول، صرف نظر از کیفیت محصول یا نیاز مشتری تمرکز دارد.  تمرکز اصلی کسب درآمد است.این فلسفه شامل ایجاد روابط با مشتریان نمی شود.  از این رو فروش مکرر بسیار کمتر است.  شرکت هایی که از این مفهوم پیروی می کنند حتی ممکن است سعی کنند مشتریان را فریب دهند تا آنها را مجبور به خرید محصول خود کنند.شرکت‌هایی که از این فلسفه پیروی می‌کنند، رویکردی کوتاه‌بینانه دارند زیرا «سعی می‌کنند آنچه را که تولید می‌کنند به جای آنچه بازار می‌خواهد بفروشند».

مفهوم بازاریابی

مفهوم فروش نمی تواند به یک شرکت اجازه دهد مدت زیادی در بازار دوام بیاورد.بالاخره یک بازار مصرف کننده است.برای موفقیت در قرن بیست و یکم، باید محصولی تولید کرد که نیازهای مشتریان خود را برآورده کند.از این رو، مفهوم بازاریابی ظهور کرد.  این مفهوم با این فرض کار می کند که مصرف کنندگان محصولاتی را خریداری می کنند که نیازهای آنها را برآورده می کند.کسب‌وکارهایی که از مفهوم بازاریابی پیروی می‌کنند، تحقیقاتی را انجام می‌دهند تا در مورد نیازها و خواسته‌های مشتریان بدانند و محصولاتی را ارائه دهند که همان بهتر از رقبا انجام شود.با انجام این کار، کسب و کار با مشتری ارتباط برقرار می کند و در بلندمدت سود ایجاد می کند.با این حال، این تنها فلسفه ای نیست که باید توسط همه مشاغل دنبال شود.بسیاری از کسب و کارها هنوز از مفاهیم دیگری پیروی می کنند و سود می برند. این کاملاً به تقاضا و عرضه و نیازهای طرفین درگیر بستگی دارد.

مفهوم بازاریابی اجتماعی

این فلسفه با افزودن به مفهوم بازاریابی، بر رفاه جامعه نیز تمرکز دارد.  این تجارت بر چگونگی برآورده کردن نیازهای مشتری بدون تأثیر بر محیط زیست، منابع طبیعی و تمرکز بر رفاه جامعه تمرکز دارد.این فلسفه معتقد است که کسب و کار بخشی از جامعه است و از این رو باید در خدمات اجتماعی مانند رفع فقر، بی سوادی و کنترل رشد انفجاری جمعیت و غیره مشارکت داشته باشد.

ویژگی های مدیریت بازاریابی

در زیر ویژگی های مهم مرتبط با مدیریت بازاریابی را فهرست کرده ایم:

مشتری مداری

بدون شک مصرف کننده پادشاه است و هر تجارتی حول محور مشتریان خود می چرخد.  و تلاش های بازاریابی آنها نیز همینطور است.جنبه اصلی تولید آنچه مشتریان می خواهند است.علاوه بر این، هدف نهایی سازمان ها، جذب مشتریان بالقوه به مشتریان وفادار است.با این حال، می‌توان آن را با برآوردن خواسته‌ها و آرزوهای مشتریان انجام داد.و همچنین با ارائه کالاها و خدمات مناسب می توان آن را محقق کرد.

تحلیل تحقیق

هدف اساسی بازاریابی کشف خواسته و نیاز مشتریان است.این امر مستلزم جمع‌آوری، تجزیه و تحلیل و گزارش سیستماتیک داده‌های مرتبط با ابتکارات بازاریابی در زمان مناسب است.علاوه بر این، این به مدیریت کمک می کند تا خواسته ها، نیازها، علایق و رفتار مشتری را مطابق با طرح های آمیخته بازاریابی شرکت درک کند.علاوه بر این، این امر به پیش بینی و برنامه ریزی اقدامات آتی کمک می کند.

فرآیند مدیریتی

مدیریت بازاریابی همه حوزه های فرآیندی را در بر می گیرد. این شامل برنامه ریزی، سازماندهی، تصمیم گیری، هدایت، پیش بینی، هماهنگی و مدیریت است.استنلی ونس مدیریت را «فرایند ایجاد و تنظیم تصمیمات» تعریف می کند.علاوه بر این، هر جنبه ای از بازاریابی عوامل خاصی را می طلبد.این شامل برنامه ریزی، تصمیم گیری، هماهنگی و کنترل، نیازها و خواسته های مشتریان، توسعه، قیمت گذاری، تبلیغ و توزیع است.

ساخت چارچوب بازاریابی

بازاریابی شامل تمام عناصر مهمی است که به ایجاد یک چارچوب قوی از تجارت کمک می کند.تجزیه و تحلیل صنعت، توسعه، تولید، نوآوری، تبلیغات، قیمت گذاری ارتقاء، توزیع محصول و خدمات، مدیریت ارتباط با مشتری و انواع وظایف دیگر همگی شامل می شوند.علاوه بر این، همه این حوزه های کاربردی بازاریابی باید به خوبی سازماندهی، توسعه یافته و برنامه ریزی شده باشند. بیشتر به دستیابی به بهترین نتایج کمک خواهد کرد.به یاد داشته باشید که اندازه شرکت، تعداد خطوط تولید، گستره جغرافیایی آن، نوع محصول و اندازه مشتریان آن، همگی بر ساختار بازاریابی تأثیر می‌گذارند.

برنامه ریزی و ارائه

بازاریابی رویکردی برای برنامه ریزی و ارائه کالا و خدمات است.علاوه بر این، کسب‌وکارها برای طراحی، ایجاد و اختراع محصولات و خدمات جدید سخت کار می‌کنند تا بتوانند تقاضا، علاقه و ترجیحات مصرف‌کننده در حال تغییر را برآورده کنند.

اهداف و مقاصد سازمانی

اهداف کلی سازمان کلیه عملیات بازاریابی را تنظیم می کند.علاوه بر این، بازاریاب شکاف بین سود سازمان بزرگتر و اهداف به حداکثر رساندن فروش و تمایل مشتریان برای رسیدگی به نیازهایشان را پر می کند.

فرآیند تایید و تعامل

هدف نهایی هر کسب و کاری، به حداکثر رساندن فروش و درآمد کلی است.این را می توان با تایید و ارتباط محصولات و خدمات انجام داد.علاوه بر این، این عملکرد مدیریت بازاریابی، سازمان را قادر می سازد تا اطلاعات محصول را به مشتریان ارائه دهد.

عملیات کنترل

مدیریت بازاریابی مسئول تمام تلاش های بازاریابی است.همچنین، موفقیت ابتکارات بازاریابی و همچنین کارایی کارکنان و برنامه های بازاریابی را ارزیابی می کند.علاوه بر این، این روش مستلزم مقایسه یافته های واقعی با استاندارد، توجه به مغایرت ها و انجام اقدامات اصلاحی است.

اهداف مدیریت بازاریابی

هر شرکت دارای اهداف و مقاصدی از پیش تعریف شده است که توسط اهداف مدیریت بازاریابی هدایت می شوند.  مهم ترین اهداف مدیریت بازاریابی به شرح زیر است:

جذب مشتریان بالقوه

اصلی ترین اولویت سازمان ها جذب مشتری است.بیشتر منجر به فروش و درآمد خواهد شد. با این حال، ممکن است کار آسانی به نظر برسد اما اینطور نیست!بنابراین، استراتژی های خاصی برای جذب مشتریان جدید اعمال می شود.برخی از این استراتژی‌ها عبارتند از نمایش تبلیغات در تلویزیون، تبلیغات رسانه‌های اجتماعی، ساخت ویدیو برای تأیید محصولات شما، استفاده از جزوه‌ها برای تبلیغات محصول و موارد دیگر.

کسب سود

آیا می توانید بدون کسب سود یک کسب و کار راه اندازی کنید؟ – البته که نه!بنابراین، این منجر به هدف مهم بعدی می شود – سودآوری.برای دستیابی به آن، شرکت شما باید مدیریت بازاریابی را بداند.شما را برای دستیابی به اهداف بازار، پیگیری مشتریان و فروش، دستیابی به مشتریان بیشتر برای ایجاد حداکثر درآمد و سود راهنمایی می کند.

برآورده کردن خواسته های مشتری

مشتریان خوشحال = حداکثر بازدهمدیریت بازاریابی به درک اینکه چگونه می توانید مشتریان خود را راضی و راضی نگه دارید کمک می کند. و مخصوصاً برای آن دسته از مشتریانی که برای مدت طولانی تری با محصول شرکت در ارتباط هستند کار می کند.بنابراین تمرکز شرکت باید بر ارائه محصولات و خدمات با کیفیت باشد.علاوه بر این، در این مورد نباید اما و اگرهایی وجود داشته باشد.در نهایت، ارائه محصولات با کیفیت و خدمات عالی به مشتریان، شرکت شما را به موفقیت می رساند.

شهرت خوب

اگر شرکتی وجهه یا شهرت بدی داشته باشد، شرکت محکوم به نابودی است.بنابراین، شرکت ها پول زیادی را صرف ایجاد یک تصویر عمومی مثبت می کنند.علاوه بر این، داشتن شهرت خوب به معنای شانس بیشتری برای گسترش و رشد است.  علاوه بر این، شهرت خوب منجر به جلب اعتماد و وفاداری مشتریان نیز می شود.

به حداکثر رساندن سهم بازار

افزایش سهم بازاریابی یکی دیگر از اهداف مدیریت بازاریابی است.  علاوه بر این، شرکت ها محصولات خود را با اقتصاد بازار مقایسه می کنند و از طیف وسیعی از تکنیک ها برای دستیابی به حداکثر فروش در بازار استفاده می کنند.کسب و کارها گهگاه تخفیف هایی را برای جذب مشتریان ارائه می دهند.آنها تبلیغات را اجرا می کنند و گهگاه بسته بندی های فریبنده و متمایز تولید می کنند.

خروج از نسخه موبایل