جستجوگر دانش

برنامه ریزی استراتژیک چیست؟مراحل به همراه مثال

برنامه ریزی استراتژیک یک فرآیند کسب و کار است که به شما کمک می کند مسیری را که شرکت شما در سه تا پنج سال آینده در پیش خواهد گرفت را تعریف کرده و به اشتراک بگذارید.برنامه‌های استراتژیک بر اساس برنامه، مأموریت و چشم‌انداز کسب‌وکار شرکت ساخته می‌شوند و راه‌های خاصی را مشخص می‌کنند که سازمان طی چند سال آینده در چارچوب هدف کلی خود به جلو حرکت می‌کند.

  این مفهومی است که بر ادغام بخش های مختلف (مانند حسابداری و مالی، بازاریابی و منابع انسانی) در یک شرکت برای دستیابی به اهداف استراتژیک آن تمرکز دارد.اصطلاح برنامه ریزی استراتژیک اساساً مترادف با مدیریت استراتژیک است.

مفهوم برنامه ریزی استراتژیک در ابتدا در دهه های 1950 و 1960 رایج شد و تا دهه 1980 در دنیای شرکت ها مورد توجه قرار گرفت، زمانی که تا حدودی مورد توجه قرار نگرفت.با این حال، اشتیاق برای برنامه ریزی استراتژیک کسب و کار در دهه 1990 احیا شد و برنامه ریزی استراتژیک همچنان در تجارت مدرن رایج است.

انواع برنامه ریزی استراتژیک

برخی از انواع برنامه ریزی استراتژیک در کسب و کار عبارتند از:

برنامه ریزی سطح شرکت: این بالاترین سطح برنامه ریزی است که بر سازمان متمرکز است. این شامل تعیین جهت، مأموریت و اهداف کلی برای کل سازمان است. برنامه ریزی در سطح شرکت شامل دیدگاه های بلندمدت است و چارچوبی را برای واحدها یا بخش های تجاری فردی شکل می دهد.

برنامه ریزی سطح واحد تجاری: واحدها یا بخش های تجاری در یک سازمان بزرگتر ممکن است برنامه ریزی ویژه عملیات خود را انجام دهند. این نوع برنامه ریزی با استراتژی کلی شرکت همسو می شود و در عین حال فرآیندها را برای برآوردن نیازها و فرصت های منحصر به فرد هر واحد تجاری همسو می کند.

برنامه ریزی سطح عملکردی: این برنامه ریزی بر عملکردهای سازمانی خاص مانند بازاریابی، مالی، عملیات یا منابع انسانی متمرکز است. برنامه ریزی در سطح عملکردی تضمین می کند که استراتژی های هر حوزه از اهداف سازمانی گسترده تر پشتیبانی می کند.

برنامه ریزی عملیاتی: شامل تبدیل برنامه ها به اقدامات روزانه دقیق است. بر تخصیص منابع، تکالیف وظایف، جدول زمانی و معیارهای عملکرد خاص تمرکز دارد.


مراحل برنامه ریزی استراتژیک

مراحل برنامه ریزی استراتژیک

مراحل برنامه ریزی استراتژیک شامل یک متدولوژی ساختاریافته است که سازمان را از چشم انداز تا اجرا هدایت می کند.مراحل برنامه ریزی استراتژیک با گردآوری یک تیم کوچک و اختصاصی از برنامه ریزان استراتژیک کلیدی – معمولاً 5 تا 10 عضو – شروع می شود که کمیته برنامه ریزی استراتژیک یا مدیریت را تشکیل می دهند.

این تیم مسئول جمع آوری اطلاعات حیاتی، هدایت توسعه طرح و نظارت بر اجرای استراتژی است.هنگامی که کمیته مدیریت خود را ایجاد کردید، می توانید روی مراحل برنامه ریزی کار کنید.

مرحله اول: جایی که در حال حاضر هستید را نقشه برداری کنید

قبل از اینکه بتوانید تعیین کنید به کجا می روید، ابتدا باید مشخص کنید که کجا هستید. درک محیط خارجی، از جمله روندهای بازار و چشم انداز رقابتی، در مرحله ارزیابی اولیه برنامه ریزی استراتژیک بسیار مهم است.

برای انجام این کار، کمیته مدیریت شما باید اطلاعات مختلفی را از ذینفعان اضافی مانند کارمندان و مشتریان جمع آوری کند. به طور خاص، برای جمع آوری برنامه ریزی کنید:

داده‌های مربوط به صنعت و بازار برای اطلاع از فرصت‌های بازار و همچنین هرگونه تهدید احتمالی آینده در آینده نزدیک.

بینش مشتری برای درک اینکه مشتریان شما از شرکت شما چه می خواهند – مانند بهبود محصول یا خدمات اضافی.

بازخورد کارکنان که باید مورد توجه قرار گیرد – چه در مورد محصول، شیوه های تجاری یا فرهنگ روزانه شرکت.

انواع مختلفی از ابزارهای برنامه ریزی استراتژیک و تکنیک های تحلیلی را برای جمع آوری این اطلاعات در نظر بگیرید، مانند:

یک کارت امتیازی متوازن برای کمک به ارزیابی چهار عنصر اصلی یک کسب و کار: یادگیری و رشد، فرآیندهای کسب و کار، رضایت مشتری و عملکرد مالی.

تجزیه و تحلیل SWOT برای کمک به ارزیابی پتانسیل فعلی و آینده برای کسب و کار (شما به صورت دوره ای در طول فرآیند برنامه ریزی استراتژیک به این تجزیه و تحلیل باز خواهید گشت).

برای پر کردن هر حرف در مخفف SWOT، کمیته مدیریت شما به یک سری سوالات پاسخ می دهد:

نقاط قوت:

سازمان شما در حال حاضر چه کاری را به خوبی انجام می دهد؟

چه چیزی شما را از رقبای خود متمایز می کند؟

با ارزش ترین منابع داخلی شما چیست؟

چه دارایی های ملموسی دارید؟

بزرگترین نقطه قوت شما چیست؟

نقاط ضعف:

سازمان شما چه کاری را ضعیف انجام می دهد؟

در حال حاضر چه کمبودی دارید (خواه این محصول، منبع یا فرآیند باشد)؟

رقبای شما چه کاری را بهتر از شما انجام می دهند؟

در صورت وجود، چه محدودیت‌هایی سازمان شما را متوقف می‌کند؟

چه فرآیندها یا محصولاتی نیاز به بهبود دارند؟

فرصت ها:

سازمان شما چه فرصت هایی دارد؟

چگونه می توانید از نقاط قوت منحصر به فرد شرکت خود استفاده کنید؟

آیا گرایش هایی وجود دارد که بتوانید از آن بهره ببرید؟

چگونه می توانید از فرصت های بازاریابی یا مطبوعاتی استفاده کنید؟

آیا نیازی در حال ظهور برای محصول یا خدمات شما وجود دارد؟

تهدیدات:

چه رقبای نوظهوری را باید زیر نظر داشته باشید؟

آیا نقاط ضعفی وجود دارد که سازمان شما را در معرض خطر قرار دهد؟

آیا شما یا ممکن است مطبوعات منفی را تجربه کنید که می تواند سهم بازار را کاهش دهد؟

آیا احتمال تغییر نگرش مشتریان نسبت به شرکت شما وجود دارد؟

گام دوم: یک چشم انداز و بیانیه مأموریت تهیه کنید

کسب و کار شما هدف و آرزوهای بلندمدتی خواهد داشت (فراتر از کسب درآمد)، این ماموریت شماست. همچنین مقادیری وجود خواهند داشت که به آن جهت می‌دهند و تعیین می‌کنند که چگونه کارها را انجام می‌دهید و با چه حسی کار می‌کنید. چشم انداز و ماموریت شما عامل بزرگی در تعیین بازار هدف ایده آل شما و برقراری ارتباط با مشتریان به روشی واقعی و احساسی است. تعریف این موارد کمک می کند تا تلاش های خود را متمرکز کنید و اطمینان حاصل کنید که همه با نگرش حرفه ای یکسان در جهت اهداف یکسانی کار می کنند.

گام سوم: اهداف استراتژیک را تعیین کنید

برای شروع توسعه استراتژی، موقعیت فعلی خود را در نظر بگیرید، جایی که اکنون هستید.سپس، از چشم انداز، مأموریت و موقعیت فعلی خود برای شناسایی و تعریف اهداف خود الهام بگیرید – اینها مقصد نهایی شما هستند.

برای توسعه استراتژی خود، اساساً قطب نما خود را بیرون می آورید و می پرسید: «بعد به کجا خواهیم رفت؟وضعیت ایده آل آینده این شرکت چیست؟

این می تواند به شما کمک کند تا بفهمید برای رسیدن به آنجا باید کدام مسیر را طی کنید.

در طول این مرحله از فرآیند برنامه ریزی، از اسناد مهم شرکت الهام بگیرید، مانند:

بیانیه ماموریت شما، برای درک اینکه چگونه می توانید به حرکت به سمت هدف اصلی سازمان خود ادامه دهید.بیانیه چشم انداز شما، برای روشن شدن چگونگی تناسب برنامه استراتژیک شما با چشم انداز بلندمدت شما.

ارزش های شرکت شما برای راهنمایی شما به سمت آنچه برای شرکت شما مهم است.مزیت های رقابتی شما، برای درک اینکه چه مزیت منحصر به فردی به بازار ارائه می دهید.

اهداف بلندمدت شما، ردیابی جایی که می خواهید در پنج یا 10 سال آینده باشید.پیش بینی مالی شما، برای درک اینکه انتظار دارید وضعیت مالی خود در سه سال آینده کجا باشد، جریان نقدی مورد انتظار شما چیست و احتمالاً در چه فرصت های جدیدی سرمایه گذاری خواهید کرد.

مرحله چهارم: گزینه ها و جایگزین ها را شناسایی و ارزیابی کنید

شما نمی خواهید این را بشنوید اما همه چیز طبق برنامه پیش نمی رود. به این فکر کنید که در صورت شکست برنامه های A (و B) برای رسیدن به اهداف خود چه مسیرهای دیگری را می توانید انجام دهید. اکنون فهمیدن این موضوع به این معنی است که شما با یک ذهن روشن تصمیم می گیرید و تحت تأثیر احساسات قرار نخواهید داشت. اگر از قبل بدانید که با چه کسی تماس بگیرید و چه کاری انجام دهید، می توانید سریعتر عمل کنید و از هرج و مرج جلوتر بمانید.هزینه ها، مزایا و خطرات مربوط به هر گزینه را برآورد کنید تا به انتخاب بهترین اقدام کمک کنید.

گام پنجم: یک برنامه عملی را تهیه کنید

زمان آن فرا رسیده است که اجزای برنامه استراتژیک را در کنار هم قرار دهیم، از جمله مشخص کردن منابع و وظایف مورد نیاز برای دستیابی به اهداف. شما همچنین می توانید تعیین کنید که چه کسی مسئول هر کار است و جدول زمانی تعیین کنید. هدف را به قطعات کوچک تقسیم کنید که شما را به انجام وظایف و الزامات خاصی در هر سه ماه، ماه، هفته و روز هدایت می کند تا به تدریج هدف را محقق کنید.

مرحله ششم: طرح را اجرا کنید

اجرای برنامه های شما برای تسلط بر بازار در یک لحظه انجام نمی شود. این کار مستلزم همکاری تعداد زیادی از قطعات متحرک و مشارکت یک تیم اختصاصی است که می‌خواهد بخشی از چیزی شگفت‌انگیز باشد.

اجرا با شکستن اهداف سالانه شما به چیزی که می تواند همین الان شروع شود آغاز می شود. آن اهداف سالانه را در نظر بگیرید و آنها را به اهداف سه ماهه تقسیم کنید.

سه تا هفت مورد را برای هر فرد در اولویت قرار دهید تا تیم خود را تحت تأثیر قرار ندهید. به تاثیر این کار دقت کنید به یاد داشته باشید که هر هدف فصلی را که به یک فرد اختصاص داده شده است حفظ کنید، در غیر این صورت ممکن است با مشکل دیگری مواجه شوید: مسئولیت پذیری.

اهداف فصلی تیم خود را به طور منظم بررسی کنید و با اندازه گیری و تجزیه و تحلیل نتایج، مطمئن شوید که همه در مسیر درست هستند. خیلی زود، شما در راه خود خواهید بود.

گام هفتم: پیشرفت را نظارت و ارزیابی کنید

هنگامی که چارچوب استراتژیک جدید خود را ایجاد و اجرا کردید، مرحله نهایی فرآیند برنامه ریزی نظارت و مدیریت برنامه است.به یاد داشته باشید، برنامه استراتژیک شما به طور کامل مشخص نشده است.

اگر شرکت شما مسیر خود را تغییر داد یا سرمایه گذاری جدیدی انجام داد، باید طرح را مجدداً بررسی و به روز کنید.  با ظهور فرصت ها و تهدیدهای جدید بازار، احتمالاً می خواهید برنامه استراتژیک خود را تغییر دهید.

مطمئن شوید که برنامه خود را به طور منظم – به معنای فصلی و سالانه – مرور می کنید تا مطمئن شوید که همچنان با چشم انداز و اهداف سازمان شما همسو است.به خاطر داشته باشید که برنامه شما برای همیشه دوام نخواهد داشت، حتی اگر آن را مرتباً به روز کنید. یک برنامه استراتژیک موفق با اهداف بلند مدت شرکت شما تکامل می یابد.

هنگامی که به اکثر اهداف استراتژیک خود دست یافتید، یا اگر استراتژی شما از زمانی که برای اولین بار برنامه ریزی کردید به طور قابل توجهی تکامل یافته است، ممکن است زمان ایجاد یک برنامه جدید فرا رسیده باشد.

تدوین استراتژی

تدوین استراتژی شامل توسعه استراتژی ها و برنامه های عملیاتی برای دستیابی به اهداف و مقاصد سازمان است. این مرحله مستلزم ترکیب بینش از پویش محیطی، چشم انداز، و تعیین هدف برای شناسایی اولویت ها و ابتکارات استراتژیک است.

مراحل کلیدی در تدوین استراتژی عبارتند از:

شناسایی ابتکارات استراتژیک: اولویت‌بندی حوزه‌های کلیدی تمرکز و تعریف ابتکارات استراتژیک که چالش‌ها یا فرصت‌های حیاتی را بررسی می‌کنند.

تخصیص منابع: تخصیص منابع از جمله منابع مالی، انسانی و فناوری برای حمایت از اجرای ابتکارات استراتژیک.

ارزیابی ریسک: شناسایی ریسک‌ها و عدم قطعیت‌های بالقوه مرتبط با ابتکارات استراتژیک و توسعه استراتژی‌های کاهش ریسک.

برنامه ریزی سناریو: پیش بینی سناریوهای جایگزین آینده و توسعه برنامه های احتمالی برای انطباق با شرایط متغیر.

تدوین استراتژی مستلزم خلاقیت، تجزیه و تحلیل و همکاری برای توسعه استراتژی های قوی و انطباقی است که سازمان را برای موفقیت قرار می دهد.

پیاده سازی استراتژی

اجرای استراتژی شامل تبدیل برنامه های استراتژیک به عمل با اجرای ابتکارات، تخصیص منابع و بسیج سهامداران است. این مرحله برای تبدیل نیت استراتژیک به نتایج و نتایج ملموس بسیار مهم است.

اجزای کلیدی اجرای استراتژی عبارتند از:

برنامه ریزی اقدام: توسعه برنامه های عملیاتی دقیق که وظایف خاص، جدول زمانی، مسئولیت ها و منابع مورد نیاز برای اجرای طرح های استراتژیک را مشخص می کند.

همسویی سازمانی: اطمینان از اینکه ساختار، سیستم ها و فرآیندهای سازمان از اجرای برنامه های استراتژیک پشتیبانی می کند و همکاری و هماهنگی را تسهیل می کند.

مدیریت تغییر: مدیریت تغییر سازمانی به طور موثر از طریق برقراری ارتباط منطقی برای ابتکارات استراتژیک، پرداختن به مقاومت، و پرورش فرهنگ مسئولیت پذیری و سازگاری.

مدیریت عملکرد: ایجاد مکانیسم هایی برای نظارت بر پیشرفت، ردیابی شاخص های کلیدی عملکرد (KPIs)، و ارزیابی اثربخشی ابتکارات استراتژیک.

با اجرای موثر برنامه های استراتژیک، سازمان ها می توانند چشم انداز را به واقعیت تبدیل کنند و رشد و عملکرد پایدار را هدایت کنند.

نظارت و ارزیابی استراتژی

نظارت و ارزیابی استراتژی فرآیندهای مستمری هستند که شامل ردیابی پیشرفت، اندازه‌گیری عملکرد و ارزیابی تأثیر ابتکارات استراتژیک می‌شوند. این مرحله سازمان ها را قادر می سازد تا موفقیت ها را شناسایی کنند، به چالش ها بپردازند و برنامه های استراتژیک خود را آگاهانه تنظیم کنند.

فعالیت های کلیدی در نظارت و ارزیابی استراتژی عبارتند از:

اندازه‌گیری عملکرد: اندازه‌گیری و ارزیابی منظم شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) برای سنجش پیشرفت به سمت اهداف و اهداف استراتژیک.

محک گذاری: مقایسه عملکرد سازمان با معیارهای صنعت، بهترین شیوه ها و رقبا برای شناسایی زمینه های بهبود.

بازخورد و بررسی: درخواست بازخورد از ذینفعان، انجام بازبینی های دوره ای، و مشارکت در یادگیری و بهبود مستمر.

بررسی استراتژیک: ارزیابی ارتباط، اثربخشی و همسویی برنامه های استراتژیک در پرتو تغییر پویایی های داخلی و خارجی و انجام تنظیمات در صورت نیاز.

با پذیرش فرهنگ بهبود مستمر و یادگیری، سازمان ها می توانند اطمینان حاصل کنند که برنامه های استراتژیک آنها در یک چشم انداز همیشه در حال تحول چابک، پاسخگو و مرتبط باقی می مانند.

مدل برنامه ریزی استراتژیک

راه های زیادی برای ایجاد استراتژی و برنامه ریزی برای توسعه برند وجود دارد. برخی از مدل ها برای مشاغل کوچک جذاب هستند، برخی برای شرکت های بزرگ و برخی جهانی هستند. در زیر به بررسی ویژگی های رایج ترین مدل ها می پردازیم.

مدل اولیه نسبتا ساده و ایده آل برای کسب و کارهای کوچک و استارت آپ ها است. اولین قدم، تعریف ماموریت، ارزش ها و اهداف برند است. سپس باید راه های رسیدن به این اهداف را برجسته کنید و یک برنامه عملی ایجاد کنید که به عنوان یک نقشه راه در خدمت شما باشد. در نهایت، این مدل نیاز به پیگیری مستمر و بهینه سازی استراتژی برای بهبود نتایج دارد.

تجزیه و تحلیل SWOT برای تعریف مزایا و معایب استراتژی فعلی شما ضروری است. این مخفف به معنای نقاط قوت، ضعف، فرصت‌ها و تهدیدها است. می‌توانید از تحلیل SWOT برای بهینه‌سازی فرآیندهای شرکت استفاده کنید. موفقیت عملکرد خود را با حل مشکلات و توانمندسازی نقاط قوت شرکت خود افزایش دهید.

یک مدل مبتنی بر مسئله از تجزیه و تحلیل SWOT به عنوان چارچوبی برای ایجاد استراتژی های پیچیده تر استفاده می کند. بازاریابان جذاب ترین سناریوها را شناسایی می کنند و برای غلبه بر مشکلات احتمالی برنامه های عملی ایجاد می کنند. سپس، شرکت ها منابعی را برای تبدیل این استراتژی ها به واقعیت تخصیص می دهند و به طور مداوم آنها را برای بهبود اثربخشی بهینه می کنند.

مدل PEST شبیه به تحلیل SWOT است، اما بر عوامل خارجی تمرکز دارد. این مخفف به معنای «سیاسی، اقتصادی، اجتماعی-فرهنگی و فناوری است.» همه این عوامل می توانند بر سلامت و عملکرد شرکت شما تأثیر بگذارند، بنابراین ارزیابی آنها و یافتن مسائل احتمالی حیاتی است. برای تقویت شرکت خود برنامه ای بسازید و آنها را حل کنید. همچنین می توانید این مدل را گسترش دهید و از مخفف PESTLE برای گنجاندن عوامل قانونی و محیطی در مطالعه خود استفاده کنید.

اگر عوامل خارجی زیادی بر عملکرد شرکت شما تأثیر بگذارند، مدل سناریو مفید است. این شامل مطالعه عناصر مختلف بازار، مانند رقابت، روندها، تغییرات در رفتار مصرف کننده و غیره، ارزیابی تأثیر آنها بر استراتژی شما و ایجاد 2 تا 5 سناریو ممکن برای توسعه آینده است. شما باید جذاب ترین و بدترین سناریوها را بسازید تا راه هایی برای غلبه بر مشکلات پیشنهاد شود.

نقشه استراتژی نموداری است که ارتباطات منطقی بین موقعیت هایی که ممکن است رخ دهد و اقدامات شرکت را نشان می دهد. بهتر است این ابزار بصری را با مدل های دیگر مانند پایه، مبتنی بر مسئله یا سناریو یک ترکیب کنید. یک نقشه به خوبی تعریف شده به شما امکان می دهد چشم اندازی واضح از اهداف کسب و کار خود و نحوه رسیدن به آنها ایجاد کنید، همه داده ها را در یک استراتژی متحد کنید و کشف کنید که چگونه عناصر بازار بر یکدیگر تأثیر می گذارند و بر توسعه برند شما تأثیر می گذارند.

مدل پنج نیروی پورتر تأثیر مهم‌ترین عوامل خارجی را بر شرکت شما ارزیابی می‌کند. آنها شامل تهدید ورود به بازار شما، تهدید جایگزینی محصولات شما، قدرت چانه زنی مصرف کنندگان و تامین کنندگان و رقابت موجود است. شما باید همه این عوامل را بررسی کنید، تعیین کنید که چگونه بر استراتژی شما تأثیر می گذارند و راه هایی برای کاهش تأثیر آنها و بهینه سازی عملکرد شرکت پیشنهاد دهید.

مدل VRIO می تواند چارچوبی برای تقویت استراتژی موجود شما باشد. بازاریابان از آن برای شناسایی مزیت های رقابتی محصولات خود استفاده می کنند. VRIO مخفف عبارت «ارزش، نادر بودن، تقلیدپذیری و سازماندهی» است. شما باید این ویژگی‌های محصولات خود را بررسی کنید، قوی‌ترین‌ها را شناسایی کنید و در کمپین‌های تبلیغاتی آینده برجسته کنید تا از رقبا متمایز شوید. اگر عناصر ضعیف استراتژی خود را نیز کشف کردید، آنها را بهبود بخشید و محصول خود را جذاب تر کنید.

یک مدل ارگانیک بر ارزش‌های برند تمرکز دارد و مبتنی بر خودسازماندهی افرادی است که هدف یکسانی دارند. شامل سه مرحله اصلی است. در مرحله اول، ارزش های شرکت و چشم انداز توسعه آینده آن را به همراه تیم خود شناسایی می کنید. ثانیاً، همه کارکنان برنامه‌های اقدام شخصی در مورد آنچه که برای رسیدن به هدف اصلی انجام خواهند داد، ایجاد می‌کنند. در نهایت، همه کارگران مسئولیت تبدیل این طرح به واقعیت را بر عهده می گیرند و پیشرفت را گزارش می دهند.

هدف یک مدل همسویی ساختار دادن دیدگاه های مهم توسعه کسب و کار است. شما باید فناوری و پتانسیل رقابتی، سطح خدمات و استراتژی که عملکرد شرکت شما را هدایت می کند، بررسی و ارزیابی کنید. در حالت ایده آل، اگر همه این عوامل با هم کار کنند و یکدیگر را توانمند کنند. اگر تفاوتی بین آنها وجود داشته باشد، متوجه خواهید شد که برای تقویت اجرای استراتژی خود چه چیزی را باید بهبود بخشید.

علاوه بر این واقعیت که این مدل ها نسبتاً متفاوت هستند، مراحل اصلی برنامه ریزی عملکرد شرکت شما مشابه است. برای کشف چگونگی ایجاد یک استراتژی قوی برای تقویت شرکت خود در بازار به خواندن ادامه دهید.

مزایای برنامه ریزی استراتژیک

یک چشم انداز متمرکز به جلو ایجاد کنید

استراتژی هر کارمندی را تحت تأثیر قرار می دهد و به عنوان یک راه عملی برای رسیدن به اهداف شرکت شما عمل می کند.یکی از مزایای مهم برنامه ریزی استراتژیک این است که یک چشم انداز واحد و متمرکز به جلو ایجاد می کند که می تواند شرکت شما و سهامدارانش را همسو کند.

  با آگاه کردن همه از اهداف شرکت خود، چگونگی و چرایی انتخاب آن اهداف و آنچه که می توانند برای رسیدن به آنها انجام دهند، می توانید احساس مسئولیت بیشتری را در سراسر سازمان خود ایجاد کنید.این همچنین می تواند اثرات کاهشی داشته باشد.

به عنوان مثال، اگر مدیری در مورد استراتژی سازمان شما یا استدلالی که برای ایجاد آن استفاده شده است روشن نباشد، می تواند در سطح تیم تصمیماتی اتخاذ کند که با تلاش های آن مقابله کند.  با یک چشم انداز برای متحد شدن، همه در سازمان شما می توانند با یک استراتژی گسترده تر عمل کنند.

توجه را به سوگیری ها و نقص های استدلال جلب کنید

تصمیماتی که می گیرید با تعصب ذاتی همراه است.شرکت در فرآیند برنامه ریزی استراتژیک شما را وادار می کند تا بررسی کنید و توضیح دهید که چرا هر تصمیمی را می گیرید و از آن با داده ها، پیش بینی ها یا مطالعات موردی پشتیبانی کنید، بنابراین با سوگیری های شناختی خود مبارزه کنید.

چند نمونه از سوگیری های شناختی عبارتند از:

اثر تازگی: تمایل به انتخاب گزینه ای که اخیرا ارائه شده است، زیرا در ذهن شما تازه است

سوگیری تیغ اوکام: تمایل به این که بدیهی ترین تصمیم را بهترین تصمیم فرض کنیم

سوگیری اینرسی: تمایل به انتخاب گزینه هایی که به شما امکان می دهد به روش های آشنا فکر کنید، احساس کنید و عمل کنید

یکی از سوگیری های شناختی که ممکن است در عمل دشوارتر باشد، سوگیری تایید است. هنگامی که به دنبال تایید یک دیدگاه خاص هستید، این تمایل به توجه تنها به اطلاعاتی است که آن دیدگاه را پشتیبانی می کند.

اگر در حال تدوین یک برنامه استراتژیک برای سازمان خود هستید و می دانید کدام استراتژی را ترجیح می دهید، از دیگران با دیدگاه ها و نظرات متفاوت برای کمک به جستجوی اطلاعاتی که ایده را اثبات یا رد می کند، استفاده کنید.مبارزه با سوگیری ها در تصمیم گیری استراتژیک مستلزم تلاش و از خودگذشتگی کل تیم شما است و می تواند استراتژی سازمان شما را بسیار قوی تر کند.

پیگیری پیشرفت بر اساس اهداف استراتژیک

داشتن یک برنامه استراتژیک می تواند شما را قادر به پیگیری پیشرفت به سمت اهداف کند.هنگامی که هر بخش و تیم استراتژی بزرگتر شرکت شما را درک می کند، پیشرفت آنها می تواند مستقیماً بر موفقیت آن تأثیر بگذارد و یک رویکرد از بالا به پایین برای ردیابی شاخص های عملکرد کلیدی (KPI) ایجاد کند.

با برنامه ریزی استراتژی شرکت و تعیین اهداف آن، KPI ها را می توان در سطح سازمانی تعیین کرد.سپس این اهداف را می توان به واحدهای تجاری، بخش ها، تیم ها و افراد تعمیم داد.

این تضمین می‌کند که هر سطح از سازمان شما همسو است و می‌تواند تأثیر مثبتی بر KPI و عملکرد کسب‌وکار شما داشته باشد.مهم است به یاد داشته باشید که حتی اگر استراتژی شما گسترده و ساختارمند باشد، باید چابک باقی بماند.همانطور که کریستنسن در استراتژی مخرب بیان می کند، استراتژی یک کسب و کار باید با چالش ها و فرصت هایی که با آن مواجه می شود تکامل یابد.

تصمیم‌گیری بهبودیافته

برنامه‌ریزی استراتژیک به سازمان‌ها کمک می‌کند تا تصمیماتی را اتخاذ کنند که با مأموریت، چشم‌انداز و اهداف استراتژیک آنها هماهنگ باشد. این تضمین می کند که تمام اقدامات و ابتکارات سازمان را به سمت اهداف تعریف شده خود سوق می دهد.

مدیریت بهتر منابع

از طریق برنامه ریزی استراتژیک، سازمان ها می توانند منابع خود را بهتر تخصیص داده و تلاش های خود را اولویت بندی کنند و بر فعالیت هایی تمرکز کنند که بیشترین تأثیر را در دستیابی به اهداف استراتژیک آنها خواهد داشت.

افزایش کارایی عملیاتی

برنامه ریزی استراتژیک با ارائه نقشه راه برای همه فعالیت ها، کارایی عملیاتی را بهبود می بخشد. این ابهام را کاهش می دهد، همسویی را ارتقا می دهد و اطمینان می دهد که همه تلاش ها هماهنگ و در یک جهت هدایت می شوند.

افزایش پاسخگویی به بازار

برنامه ریزی استراتژیک به سازمان ها اجازه می دهد تا فعال باشند تا واکنشی. آنها می توانند تغییرات در بازار را پیش بینی کنند، به سرعت خود را تطبیق دهند و فرصت ها را به محض به وجود آمدن، غنیمت بشمارند.

چالش های برنامه ریزی استراتژیک

پیمایش در فرآیند برنامه ریزی استراتژیک بدون چالش نیست. سازمان‌ها اغلب با موانع مختلفی مواجه می‌شوند که می‌تواند مانع پیشرفت و اثربخشی ابتکارات استراتژیک آنها شود. درک و پرداختن به این چالش ها برای اطمینان از برنامه ریزی و اجرای استراتژیک موفق ضروری است.

مقاومت در برابر تغییر: مقاومت کارکنان یا سهامدارانی که در برابر تغییر مقاوم هستند، می‌تواند فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک را کند کرده و تلاش‌های اجرایی را با مشکل مواجه کند. غلبه بر مقاومت مستلزم ارتباطات مؤثر، رهبری و راهبردهای مدیریت تغییر است.

عدم همسویی: دستیابی به همسویی در بخش ها، تیم ها و سهامداران مختلف برای برنامه ریزی استراتژیک موفق بسیار مهم است. عدم همسویی می‌تواند منجر به اولویت‌های متضاد، تکرار تلاش‌ها و ناکارآمدی شود. ارتباط شفاف، همکاری و درک مشترک از اهداف و مقاصد برای تقویت همسویی ضروری است.

محدودیت های منابع: منابع محدود، اعم از مالی، انسانی یا فناوری، می تواند چالش های مهمی را برای برنامه ریزی و اجرای استراتژیک ایجاد کند. سازمان ها باید ابتکارات را اولویت بندی کنند، منابع را به طور موثر تخصیص دهند و به دنبال راه حل های خلاقانه برای به حداکثر رساندن تأثیر در محدودیت های منابع باشند.

پیچیدگی و عدم قطعیت: ماهیت پویا و غیرقابل پیش بینی محیط کسب و کار امروزی، پیچیدگی و عدم قطعیت را وارد فرآیند برنامه ریزی استراتژیک می کند. سازمان ها باید چابک، سازگار، و قادر به واکنش سریع به تغییرات شرایط بازار، پیشرفت های تکنولوژیکی و الزامات نظارتی باشند.

فقدان داده و تجزیه و تحلیل: برنامه ریزی استراتژیک به شدت بر بینش و تجزیه و تحلیل مبتنی بر داده برای اطلاع رسانی در تصمیم گیری متکی است. فقدان داده‌های دقیق، به‌موقع یا مرتبط می‌تواند فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک را مختل کند و منجر به نتایج غیربهینه شود. سرمایه گذاری در جمع آوری داده ها، ابزارهای تحلیل و تخصص برای غلبه بر این چالش ضروری است.


نمونه برنامه ریزی استراتژیک

مثال 1: برنامه ریزی استراتژیک شرکتی

یک شرکت چند ملیتی برای گسترش سهم بازار خود در بازارهای نوظهور، فرآیند برنامه ریزی استراتژیک را آغاز می کند. از طریق پویش محیطی، شرکت فرصت های رشد و تهدیدهای رقابتی را شناسایی می کند. جلسات چشم انداز و هدف گذاری، اهداف روشنی مانند افزایش 20 درصدی درآمد در پنج سال آینده را مشخص می کند. تدوین استراتژی شامل توسعه استراتژی‌های ورود به بازار، طرح‌های متنوع‌سازی محصول و اتحادهای استراتژیک است. تلاش‌های پیاده‌سازی بر تخصیص منابع، جذب استعداد، و تنظیمات عملیاتی برای حمایت از طرح‌های توسعه متمرکز است. نظارت و ارزیابی منظم ردیابی پیشرفت و همسویی استراتژیک را تضمین می کند.

مثال 2: برنامه ریزی استراتژیک غیرانتفاعی

یک سازمان غیرانتفاعی متخصص در حفاظت از محیط زیست برنامه ریزی استراتژیک را برای رسیدگی به چالش های پایداری انجام می دهد. فعالیت‌های مشارکت ذینفعان شامل جمع‌آوری اطلاعات از اعضای جامعه، اهداکنندگان و سازمان‌های شریک است. جلسات تعیین هدف اهدافی مانند کاهش انتشار کربن و حفظ زیستگاه های در معرض خطر را تعیین می کند. تدوین استراتژی شامل ابتکاراتی مانند کمپین های حمایتی، برنامه های آموزشی و تلاش های جمع آوری کمک های مالی است. تلاش‌های پیاده‌سازی بر ایجاد مشارکت، بسیج داوطلبان و استفاده از فناوری برای اندازه‌گیری تأثیر متمرکز است. نظارت و ارزیابی مستمر اثربخشی برنامه، رضایت ذینفعان و پیشرفت در جهت اهداف زیست محیطی را ارزیابی می کند.

مثال 3: برنامه ریزی استراتژیک دولت

یک سازمان دولتی محلی یک برنامه استراتژیک برای ارتقای خدمات عمومی و زیرساخت ها ایجاد می کند. پویش محیطی تغییرات جمعیتی، روندهای اقتصادی و نیازهای زیرساختی را در جامعه نشان می دهد. جلسات چشم انداز چشم انداز توسعه پایدار و رفاه شهروندان را بیان می کند. جلسات تعیین هدف اهدافی مانند بهبود دسترسی حمل و نقل و افزایش ایمنی عمومی را تعیین می کند. تدوین استراتژی شامل طرح‌های سرمایه‌گذاری زیرساختی، طرح‌های توسعه جامعه و مشارکت‌های دولتی و خصوصی است. تلاش‌های اجرایی شامل مدیریت پروژه، تخصیص بودجه و همکاری ذینفعان است. نظارت و ارزیابی منظم، پاسخگویی، شفافیت و پاسخگویی به نیازهای شهروندان را تضمین می کند.

این مثال‌ها نشان می‌دهد که چگونه فرآیندهای برنامه‌ریزی استراتژیک در بخش‌ها و سازمان‌های مختلف متفاوت است، اما عناصر مشترکی مانند تعیین هدف، تدوین استراتژی، اجرا و ارزیابی دارند. سازمان‌ها با تطبیق رویکردهای برنامه‌ریزی استراتژیک برای زمینه‌ها و اهداف منحصر به فرد خود، می‌توانند به طور موثر چالش‌ها را مدیریت کنند، از فرصت‌ها سرمایه‌گذاری کنند و به موفقیت بلندمدت دست یابند.


نمونه برنامه ریزی استراتژیک یک شرکت

شرکت: Visionary Tech Solutions (VTS)

بیانیه ماموریت: «توانمندسازی کسب‌وکارها از طریق راه‌حل‌های فناوری نوآورانه، تقویت رشد و پایداری در یک چشم‌انداز دیجیتالی همیشه در حال تحول».

اهداف استراتژیک: در زیر ده هدف استراتژیک ارائه شده است که به عنوان نمونه های عالی برای افزایش عملکرد یک شرکت عمل می کنند.

1. رهبری بازار در راه حل های فناوری:

هدف: افزایش 20 درصدی سهم بازار در سه سال آینده.

مراحل عمل:

دو محصول جدید و پیشرفته را با نیازهای بازارهای نوظهور عرضه کنید.

تقویت مشارکت استراتژیک با بازیگران کلیدی صنعت.

کمپین های بازاریابی تهاجمی را اجرا کنید که بر مهارت های تکنولوژیکی VTS تاکید می کند.

2. کارایی عملیاتی:

هدف: بهبود کارایی عملیاتی به میزان 15 درصد در طی دو سال آینده.

مراحل عمل:

فرآیندهای داخلی را از طریق پیاده سازی ابزارهای پیشرفته مدیریت پروژه ساده کنید.

سرمایه گذاری در برنامه های آموزشی کارکنان برای افزایش مهارت ها و بهره وری.

برای بهبود مستمر، ممیزی های فرآیند را به طور منظم انجام دهید.

3. نوآوری مشتری محور:

هدف: سالانه حداقل سه نوآوری مشتری محور را معرفی کنید.

مراحل عمل:

یک تیم تحقیق و توسعه اختصاصی با تمرکز بر پیش بینی و رسیدگی به نیازهای مشتری ایجاد کنید.

حلقه های بازخورد مشتری را برای جمع آوری بینش برای بهبود محصول پیاده سازی کنید.

یک برنامه وفاداری مشتری برای تقویت روابط بلندمدت راه اندازی کنید.

4. گسترش جهانی:

هدف: گسترش عملیات به دو بازار بین المللی جدید در چهار سال آینده.

مراحل عمل:

انجام تحقیقات بازار کامل برای شناسایی فرصت های توسعه قابل دوام.

ایجاد مشارکت های محلی برای بررسی نکات ظریف نظارتی و فرهنگی.

استراتژی های بازاریابی سفارشی متناسب با هر بازار هدف را توسعه دهید.

5. تخصیص منابع:

تخصیص بودجه:

30 درصد برای تحقیق و توسعه.

25% برای فعالیت های بازاریابی و تبلیغاتی.

20٪ برای آموزش و توسعه کارکنان.

15٪ برای بهبود عملیاتی.

10 درصد برای طرح های توسعه بین المللی.

6. نظارت و ارزیابی:

بررسی عملکرد سه ماهه با شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) که در برابر اهداف از پیش تعریف شده ردیابی می شوند.

ارزیابی جامع سالانه اثربخشی برنامه استراتژیک و تعدیل در صورت نیاز.

7. استراتژی ارتباطی:

به‌روزرسانی‌های منظم از طریق خبرنامه‌های داخلی، جلسات تالار شهر و یک اینترانت تعاملی شرکت.

ارتباط خارجی از طریق بیانیه های مطبوعاتی، به روز رسانی رسانه های اجتماعی و یک بخش اختصاصی در وب سایت شرکت.

8. مدیریت ریسک:

شناسایی خطرات احتمالی مانند اختلالات تکنولوژیکی، نوسانات بازار و چالش های ژئوپلیتیکی.

توسعه برنامه های اضطراری و ارزیابی منظم ریسک.

9. فراگیری:

تیم های متقابل درگیر در فرآیند برنامه ریزی استراتژیک، حصول اطمینان از دیدگاه ها و تخصص های متنوع.

10. بهبود مستمر:

تعهد به بررسی منظم و به روز رسانی برنامه استراتژیک بر اساس روندهای صنعت، پیشرفت های تکنولوژیکی و بازخورد از ذینفعان.

این مثال از یک برنامه استراتژیک برای راه حل های فناوری چشم انداز، نقشه راهی را ترسیم می کند که ماموریت، اهداف استراتژیک، تخصیص منابع، مکانیسم های نظارت و تعهد به سازگاری و بهبود مستمر را یکپارچه می کند. بر اساس ارزیابی‌های مداوم و تغییرات در محیط کسب‌وکار، باید در صورت نیاز، تنظیمات انجام شود.

نتیجه گیری

برنامه ریزی استراتژیک یک فرآیند حیاتی است که به افراد و سازمان ها کمک می کند تا اهداف بلندمدت خود را تعریف کرده و نقشه راه موفقیت را تهیه کنند.  جهت روشنی را ارائه می دهد، اقدامات را با اهداف همسو می کند، تخصیص منابع را بهینه می کند، سازگاری را امکان پذیر می کند و چارچوب تصمیم گیری را ایجاد می کند.

با این حال، می تواند نقص هایی از جمله سختی، اجرای ضعیف، تأکید بیش از حد بر تجزیه و تحلیل و قابلیت پیش بینی محدود داشته باشد.  برای غلبه بر این نقایص، انعطاف پذیری، اجرای پیشگیرانه، تحلیل و اقدام متوازن و بررسی منظم برنامه ضروری است.با درک اهمیت برنامه ریزی و رفع ایرادات احتمالی آن، افراد و سازمان ها می توانند به طور موثر آینده خود را شکل دهند و شانس موفقیت خود را افزایش دهند.

خروج از نسخه موبایل