مدیریت تقاضا به مجموعهای از ابزارها و فرآیندهایی اطلاق میشود که کسبوکارها برای سازماندهی تقاضاهای عملیاتی و بازار از آنها استفاده میکنند که به عنوان خواستههای داخلی و خارجی نیز شناخته میشوند.کارهای روزمره یک کسب و کار شامل طیف وسیعی از اقدامات است و سازماندهی ضعیف می تواند نتایج را به خطر بیندازد. برخی از رویکردها برای مدیریت خواسته ها شامل شناسایی اولویت ها، تعریف گردش کار خوب و جلوگیری از خطاها است.مدیریت تقاضا دارای مجموعه ای تعریف شده از فرآیندها، قابلیت ها و رفتارهای توصیه شده برای شرکت های تولید کننده کالا و خدمات است.
مدیریت تقاضا چیست؟
فرآیند درک، پیشبینی و مدیریت تقاضای مشتری برای محصولات یا خدمات به عنوان مدیریت تقاضا شناخته میشود. برای پیشبینی دقیق تقاضا توسط کسبوکارها انجام میشود و شامل تجزیه و تحلیل دادههای تاریخی، روند بازار و رفتار مشتری میشود. مدیریت تقاضا این امکان را برای کسب و کارها فراهم می کند تا عملیات زنجیره تامین، برنامه زمان بندی تولید و سطح موجودی خود را بهینه کنند.
مدیریت تقاضای مؤثر برای سازمانها برای ماندن موفق و سودآور ضروری است. با حصول اطمینان از اینکه محصولات در زمان و جایی که مشتریان به آنها نیاز دارند در دسترس هستند، مدیریت تقاضا به آنها کمک می کند تا انبارها را به حداقل برسانند، موجودی اضافی را حذف کنند و رضایت مشتری را بهبود بخشند. کسبوکارها میتوانند با بهینهسازی فرآیندهای مدیریت تقاضا، هزینهها را کاهش داده، درآمد را افزایش دهند و اثربخشی عملیاتی کلی را افزایش دهند.
عناصر مدیریت تقاضا
مدیریت تقاضا شامل چهار عنصر است که عبارتند از:
پیش بینی
پیشبینی شامل پیشبینی تقاضای مشتریان آینده برای یک محصول یا خدمات خاص است. کسبوکارها معمولاً پیشبینیهای خود را بر اساس عوامل مختلفی از جمله دادههای تاریخی فروش، روندهای فعلی و دادههای تحلیلی رفتار مشتری استوار میکنند.دقت پیشبینی بر عملیاتهای مختلف تجاری، از مدیریت موجودی تا مدیریت زنجیره تامین، تأثیر میگذارد و ممکن است به کسبوکار در آمادهسازی برای هر رویداد غیرمنتظره آینده کمک کند.
معمولاً شش تکنیک پیشبینی وجود دارد که عبارتند از:
پیش بینی تقاضای غیرفعال: این تکنیک شامل استفاده از داده های فروش از گذشته برای پیش بینی آینده است.
پیش بینی فعال تقاضا: این تحقیق بازار، کمپین های بازاریابی و برنامه های توسعه را در نظر می گیرد. ممکن است برای کسب و کارها و مشاغل جدید در مرحله رشد مناسب باشد.
پیشبینیهای کوتاهمدت: در استفاده از این تکنیک، کسبوکار پیشبینیهای خود را فقط بر اساس رویدادهایی استوار میکند که احتمالاً در سه تا ۱۲ ماه آینده اتفاق میافتد.
پیش بینی های بلند مدت: این تکنیک شامل پیش بینی های یک تا چهار سال آینده است.
پیش بینی کلان خارجی: این تکنیک اقتصاد وسیع تری را در پیش بینی های خود در نظر می گیرد.این بدان معناست که نیروهای بازارهای خارجی را در نظر می گیرد که می تواند بر در دسترس بودن مواد خام تأثیر بگذارد.
پیش بینی کسب و کار داخلی: این تکنیک ممکن است به کسب و کار اجازه دهد تا محدودیت های رشد داخلی را کشف کند.
مدیریت زنجیره تامین
مدیریت زنجیره تامین شامل نظارت بر جابجایی کالاها و خدمات بین مشاغل و مکانها است. این شامل تمام فرآیندهایی است که مواد خام را به کالای نهایی تبدیل می کند، مانند جابجایی و ذخیره سازی مواد اولیه و کالاهای نهایی و رضایت از یک عرضه کننده به مصرف کننده. برای مدیریت تقاضا بسیار مهم است زیرا به کسب و کارها اجازه می دهد تا برای نیازهای عرضه آتی آماده شوند. آماده سازی کافی ممکن است به کاهش هزینه ها و تسهیل تحویل سریع محصولات به مصرف کنندگان کمک کند. شرکت ها معمولاً نیازهای مشتری را تجزیه و تحلیل می کنند و تأثیر بازار و روند رقبا را برای انجام مدیریت زنجیره تأمین کارآمد مطالعه می کنند.
تجزیه و تحلیل تقاضا
تجزیه و تحلیل تقاضا معمولاً شامل تحقیق برای درک تقاضا برای یک محصول یا خدمات است.در مدیریت تقاضا، اطمینان از ادغام مناسب تقاضا و عرضه بسیار مهم است. این به یک شرکت اجازه می دهد تا تعیین کند که چه زمانی برای ورود به یک بازار سودآورتر است و کدام بازارها ممکن است بالاترین بازده سرمایه را داشته باشند. کسبوکارها معمولاً از دادههای فروش فعلی برای تحلیل تقاضای مناسب استفاده میکنند.
فروش و برنامه ریزی عملیات
برنامه ریزی فروش و عملیات (S&OP) فرآیندی است که از طریق آن رهبری یک شرکت معمولاً ماهانه برای تمرکز بر فعالیت های زنجیره تامین کلیدی مانند بازاریابی، تولید، توزیع و امور مالی ملاقات می کند. مجموعه ای از فرآیندهای کسب و کار است که عرضه و تقاضا را در هر یک از عملکردهای تجاری پروژه، همسو و متعادل می کند. فرآیند S&OP اغلب منجر به ایجاد یک برنامه تولید، برنامه فروش، طرح ابتکار استراتژیک و برنامه توسعه محصول جدید می شود.
علاوه بر متعادل کردن عرضه و تقاضا، S&OP به ادغام برنامه ریزی مالی و عملیاتی کمک می کند و برنامه های استراتژیک را با عملیات روزانه تجاری مرتبط می کند. این به یک شرکت کمک می کند منابع خود را مدیریت کند، شفافیت را در بخش ها افزایش می دهد، تجربه کلی مشتری را بهبود می بخشد و درک روشنی از چرخه عمر محصول و مدیریت ارائه می دهد.
فرآیند مدیریت تقاضا
مدیریت تقاضا به کسب و کارها کمک می کند تا بر تقاضای مشتری نظارت و مدیریت کنند. اما برای انجام این کار نیاز به یک فرآیند است. فرآیند مدیریت تقاضا شامل دانستن خواسته های مشتریان و مراحل لازم برای برآورده ساختن آن نیازها است. برای برنامه ریزی برای تقاضای فعلی و آتی مستلزم دنبال کردن این شش مرحله در فرآیند مدیریت تقاضا است.
پیش بینی تقاضا
پیشبینی تقاضا فرآیند پیشبینی نیازهای مشتری برای محصولات یک کسبوکار است. این تقاضا تعیین می کند که چه تنظیماتی باید انجام شود یا اینکه آیا پیشنهادات جدیدی باید اضافه شود. تخمین اینکه مشتریان چه می خواهند و چه مقدار از هر کالایی را می خواهند، علم دقیقی نیست. برای به دست آوردن یک برآورد دقیق، کسب و کارها از روش های بسیاری استفاده می کنند، برخی از روش های کیفی و برخی کمی. دادهها، نرمافزارها و تجزیه و تحلیلها همگی در این فرآیند مورد استفاده قرار میگیرند، اما پیشبینیها باید همیشه با ذکر نقاط قوت و ضعف آنها محافظت شود.
برنامه ریزی تقاضا
پس از مشخص شدن پیش بینی، برنامه ریزی آغاز می شود. برنامه ریزی تقاضا بخشی از فرآیند مدیریت تقاضا است که یک کسب و کار را قادر می سازد تا برای برآوردن پیش بینی تقاضا از طریق تولید محصولات خود برنامه ریزی کند. این نیز بخشی از فرآیند زنجیره تامین بزرگتر است و نیاز به درک افق (زمانبندی طرح تقاضا)، فراوانی (چند دفعات به روز رسانی طرح) و جزئیات (سطح جزئیات در طرح) دارد. این امکان ایجاد یک طرح تقاضا را فراهم می کند که نیازهای مشتری را برآورده کند.
مدل سازی تقاضا
یکی از راههای پیشبینی دقیقتر تقاضا و در نتیجه داشتن طرح تقاضای بهتر، مدلسازی تقاضا است. مدلسازی تقاضا از تحلیل پیشبینیکننده برای درک رفتار مشتری استفاده میکند. این به مواردی مانند تمایل مشتری به خرید یک محصول و چگونگی تغییر گرایش بر اساس مواردی مانند قیمت آن محصول می پردازد. از داده های تاریخی نیز برای درک بهتر رفتار مشتریان استفاده می شود.
ظرفیت تقاضا
ظرفیت تقاضا نسبتی است که تولیدی را که یک شرکت انجام می دهد با تقاضای مشتریانش مقایسه می کند. هنگام تولید، کسبوکارها ظرفیت تقاضا را اندازهگیری میکنند تا مطمئن شوند که سطوح ظرفیت تولیدی را دارند که به آنها اجازه میدهد تا تقاضا برای محصولات خود را برآورده کنند. محاسبه این از چندین منبع استفاده می کند، مانند سوابق فروش، بازخورد مشتری، سطح موجودی، گزارش های تولید یا گزارش خدمات.
سنجش تقاضا
روش دیگر برای پیشبینی تقاضای مشتری، سنجش تقاضا است، که از دادهها و تجزیه و تحلیلهای بلادرنگ برای درک و پیشبینی اینکه مشتری چه میخواهد، چه زمانی و چه مقدار میخواهد استفاده میکند. این کار با بررسی تاریخچه فروش، سطح موجودی و رفتار مشتری، سیستم های نقطه فروش، پلت فرم های فروش آنلاین و نظرسنجی مشتریان انجام می شود. در حالی که کامل نیست، سنجش تقاضا می تواند خطای پیش بینی را تا 50 درصد کاهش دهد ودر حالی که بی نقص نیست، سنجش تقاضا می تواند خطای پیش بینی را تا 50 درصد کاهش دهد و دقت را تا 20 درصد افزایش دهد.
شکل دهی تقاضا
شکلدهی تقاضا یک استراتژی زنجیره تامین است که از تاکتیکهایی مانند انگیزههای قیمت و ارتقا، جایگزینی محصول و اصلاح هزینهها برای جذب مشتریان به خرید محصولات خاص استفاده میکند. از طریق این ابزار، یک تجارت می تواند بر تقاضا برای یک کالای خاص برای مطابقت با عرضه برنامه ریزی شده آن تأثیر بگذارد.
اهداف مدیریت تقاضا چیست؟
5 هدف کلیدی که کسب و کارها برای دستیابی به آنها هدف دارند به شرح زیر است:
1. افزایش خدمات مشتری
افزایش تجربه مشتری همیشه هدف اصلی مدیریت تقاضا بوده و خواهد بود، زیرا بر اطمینان از در دسترس بودن محصولات در زمان و مکانی که مشتریان به آنها نیاز دارند تمرکز می کند. کسبوکارها میتوانند با پیشبینی دقیق تقاضا و سادهسازی عملیات زنجیره تامین، از اتمام موجودیها جلوگیری کنند، زمان تحویل را کوتاه کنند و نرخ انجام سفارش را افزایش دهند. این به نوبه خود به وفاداری و رضایت بیشتر مشتری کمک می کند.
2. پیش بینی بهتر
افزایش دقت پیش بینی تقاضا یکی دیگر از اهداف مدیریت تقاضا است. سازمانها میتوانند الگوها و بینشهایی را بیابند که به آنها کمک میکند با بررسی دادههای تاریخی، روند بازار و رفتار مشتری، تقاضای آینده را با دقت بیشتری برآورد کنند. در نتیجه، آنها می توانند به طور موثرتری برنامه ریزی و مدیریت برنامه های تولید، سطوح موجودی و عملیات زنجیره تامین خود را انجام دهند.
3. کاهش هزینه های تجاری
کاهش هزینه ها یک هدف مهم برای اکثر کسب و کارها است و مدیریت تقاضا می تواند با کاهش موجودی اضافی و جلوگیری از اتمام موجودی به دستیابی به آن کمک کند. با مدیریت سطوح موجودی و عملیات زنجیره تامین، شرکت ها می توانند هزینه های نگهداری، هزینه های حمل و نقل و هزینه های منسوخ شدن را کاهش دهند. در نتیجه می توانند سودآوری و رقابت خود را افزایش دهند.
4. بهبود محصول
با پیشبینی دقیق تقاضا، کسبوکارها میتوانند فرصتهایی را برای بهبود محصولات فعلی یا عرضه محصولات جدید که به طور مؤثرتری نیازهای مشتری را برآورده میکنند، بیابند. سازمانها همچنین میتوانند با سادهسازی عملیات زنجیره تامین خود، محصولات جدیدی را برای بازاریابی سریعتر و مؤثرتر عرضه کنند.
5. برنامه ریزی قوی
هدف نهایی و مهم برنامه ریزی تقاضا، بهبود کارایی برنامه ریزی در سراسر شرکت است. این شامل تمام اهداف دیگر میشود و مستلزم سادهسازی عملیات زنجیره تامین، سطوح موجودی و برنامههای تولید است تا اطمینان حاصل شود که کالاها در زمان و جایی که مشتریان به آنها نیاز دارند در دسترس هستند. سازمان ها با انجام این کار می توانند رقابت کلی خود را افزایش دهند، هزینه ها را کاهش دهند و تجربه مشتری را افزایش دهند.
مزایای مدیریت تقاضا
مزایای مدیریت تقاضا به منافع یا نتایج مثبتی اشاره دارد که از طریق پیشبینی مؤثر، پیشبینی و برآورده کردن تقاضای مشتری برای محصولات یا خدمات به دست میآید. این مزایا ممکن است شامل موارد زیر باشد:
سطوح موجودی مناسب: مدیریت تقاضا، موجودی را مطابق با آنچه مشتریان میخواهند حفظ میکند و از موجودی بیش از حد یا خیلی کم جلوگیری میکند.
مشتریان شادتر: برآورده کردن دقیق تقاضا، مشتریان را خوشحال می کند و آنها را تشویق می کند که بازگردند و بازخورد مثبت را منتشر کنند.
افزایش بهره وری: مدیریت تقاضا، تولید و منابع را ساده می کند، ضایعات را کاهش می دهد و عملیات را روان تر می کند.
صرفه جویی در پول: اجتناب از موجودی اضافی و مسائل زنجیره تامین باعث صرفه جویی در هزینه های ذخیره سازی، حمل و نقل و نگهداری می شود.
تصمیمات هوشمندتر: بینش مدیریت تقاضا به کسب و کارها کمک می کند تا تولید، خرید و منابع را بهتر برنامه ریزی کنند و به تصمیمات کلی بهتری منجر شوند.
انطباق پذیری: کسب و کارهایی که تقاضا را به خوبی مدیریت می کنند، می توانند به سرعت خود را با تغییرات بازار و ترجیحات مشتری تطبیق دهند و در رقابت باقی بمانند.
حداکثر درآمد: تطبیق تولید و سهام با تقاضا به این معنی است که کسب و کارها می توانند بیشترین درآمد را با فروش آنچه مشتریان می خواهند در زمانی که آنها می خواهند به دست آورند.
زنجیره تامین قوی تر: پیش بینی و مدیریت دقیق زنجیره تامین را به خوبی اجرا می کند، از اختلالات جلوگیری می کند و از ادامه عملیات اطمینان می دهد.
شهرت خوب: برآورده کردن تقاضا به طور مداوم اعتماد مشتریان را ایجاد می کند و وجهه و شهرت برند را تقویت می کند.
مزیت رقابتی: برتری در مدیریت تقاضا به کسبوکارها با پیشبینی روندها، استفاده کارآمد از منابع و ارائه تجربیات عالی برای مشتری، به کسبوکارها برتری میدهد.
چالش های مدیریت تقاضا
مدیریت تقاضا با سهم منصفانه ای از چالش ها و مشکلاتی همراه است که سازمان ها در پیش بینی مؤثر، تأثیرگذاری و برآورده ساختن تقاضای مشتری با آن مواجه هستند.
دقت پیشبینی: پیشبینی دقیق تقاضای آینده به دلیل تغییر روندها و ترجیحات مشتری دشوار است.
کیفیت و در دسترس بودن داده ها: پیش بینی های قابل اعتماد به داده های دقیق متکی هستند، که ممکن است همیشه در دسترس نباشد.
پیچیدگی زنجیره تامین: مدیریت تقاضا در چندین تامین کننده و مکان می تواند پیچیده باشد.
فصلی بودن و پویایی بازار: تقاضا به صورت فصلی متفاوت است و بازارها به سرعت تغییر می کنند.
مدیریت موجودی: متعادل کردن سطوح موجودی برای جلوگیری از انباشت یا کمبود موجودی مشکل است. در مورد تکنیک های بهینه سازی مدیریت موجودی بیشتر بخوانید.
نوسانات تقاضا: تقاضا می تواند غیرقابل پیش بینی باشد، به خصوص با تغییر ترجیحات مصرف کننده.
همسویی با اهداف تجاری: اطمینان از همسویی استراتژی های تقاضا با اهداف تجاری بسیار مهم است.
تخصیص منابع: تخصیص موثر منابع برای پاسخگویی به تقاضا و در عین حال کنترل هزینه ها می تواند چالش برانگیز باشد.
عدم تطابق تقاضا و عرضه: عدم تطابق بین تقاضا و عرضه می تواند منجر به مسائلی مانند کمبود موجودی یا موجودی اضافی شود.
فناوری و ابزار: پیادهسازی ابزارهای مناسب برای پیشبینی و مدیریت میتواند پیچیده و پرهزینه باشد.
پرداختن به این چالش ها مستلزم ترکیبی از تجزیه و تحلیل داده های قوی، ارتباطات موثر بین بخش ها، برنامه ریزی استراتژیک و بهبود مستمر در فرآیندهای مدیریت تقاضا است.
تفاوت مدیریت تقاضا با برنامه ریزی تقاضا
مدیریت تقاضا و برنامه ریزی تقاضا دو مفهوم مرتبط اما متمایز در حوزه مدیریت زنجیره تامین هستند.
برنامه ریزی تقاضا
برنامه ریزی برای تقاضای محصول یا خدمات آینده به عنوان “برنامه ریزی تقاضا” شناخته می شود و اغلب شامل نگاه به آینده حداقل یک سال است. برنامه ریزی تقاضا شامل فرآیند پیش بینی و برآورد تقاضای آینده مشتریان برای محصولات یا خدمات است. برای پیشبینی الگوهای تقاضا به دادههای تاریخی، روند بازار و سایر عوامل متکی است.
اگرچه برنامه ریزی تقاضا معمولاً با بخش فروش مرتبط است، اما واقعاً با بخش برنامه ریزی عرضه بسیار در هم تنیده است. استراتژی برنامه ریزی تقاضای یک شرکت، در بهترین حالت، سطوح عرضه را تضمین می کند که یا برابر یا کمی بالاتر از تقاضا باشد.
مدیریت تقاضا
همانطور که برنامه ریزی تقاضا به حفظ تعادل بین عرضه و تقاضا کمک می کند، مدیریت تقاضا نیز همین کار را برای مصرف کنندگان در کوتاه مدت انجام می دهد. مدیریت تقاضا بر روی تأثیرگذاری فعال و مدیریت تقاضا برای همسویی با اهداف سازمانی و منابع موجود تمرکز دارد. این شامل استراتژی ها و فعالیت هایی با هدف شکل دادن و کنترل تقاضای مشتری است.
یکی از راه های جلوگیری از رفتن یک شرکت به سمت مارپیچ مالی نزولی، مدیریت تقاضا یا نظارت دقیق بر تقاضای فعلی مصرف کننده است. در واکنش به رویدادهای محلی، مدیریت تقاضا آمادگی بیشتری برای سرمایه گذاری بر روی چشم انداز تجاری دارد.
تفاوت مدیریت تقاضا با مدیریت ظرفیت
برنامه ریزی ظرفیت و برنامه ریزی تقاضا، فرآیندهای مرتبط در مدیریت پروژه هستند که به کسب و کارها کمک می کنند تا عرضه و تقاضای آینده را پیش بینی کرده و برای آن آماده شوند. آنها می توانند به شما کمک کنند تا تعیین کنید آیا کسب و کار شما آنچه را که برای اجرای پروژه های پیشنهادی خود نیاز دارد، دارد یا خیر.
مدیریت تقاضا شامل درک، پیشبینی و شکلدهی به تقاضای مشتری برای همسو کردن آن با ظرفیت سازمان است. این شامل استراتژیها و فعالیتهایی با هدف تأثیرگذاری بر رفتار مشتری است، مانند کمپینهای بازاریابی، تعدیل قیمتها و تبلیغات، برای تحریک یا مدیریت تقاضا.
هدف مدیریت تقاضا اطمینان از تطابق بین تقاضای مشتری و توانایی سازمان برای برآورده ساختن آن تقاضا است.از سوی دیگر، مدیریت ظرفیت به ارزیابی و مدیریت ظرفیت سازمان برای پاسخگویی به تقاضای مشتری می پردازد. این شامل ارزیابی منابع، قابلیتها و محدودیتهای سازمان از جمله امکانات تولید، تجهیزات، نیروی کار و سایر ورودیها است.
هدف مدیریت ظرفیت، بهینهسازی استفاده از منابع موجود برای پاسخگویی مؤثر به تقاضای مشتری و در عین حال اجتناب از کماستفاده یا استفاده بیش از حد از ظرفیت است.هماهنگی و همسویی مؤثر بین مدیریت تقاضا و مدیریت ظرفیت برای سازمانها برای ایجاد تعادل مؤثر بین عرضه و تقاضا و دستیابی به اهداف عملیاتی خود بسیار مهم است.
مثال از مدیریت تقاضا
در حالی که مدیریت تقاضا برای هر کسب و کاری متفاوت است، در اینجا می تواند شبیه به آن باشد.آنابیگ یک نانوایی محلی است که نان، نان، و شیرینی را در محل درست می کند. علی تیمش پیشبینی میکنند که به لطف افزایش ساختمانهای مسکونی و ترافیک بیشتر در منطقه اطراف، 30 درصد افزایش تقاضا را طی سه ماه آینده نشان میدهد.
علی و تیمش یک برنامه مدیریت تقاضا ارائه کردند که شامل تامین حجم بالاتری از آرد، کره، مخمر و سایر مواد و همچنین بسته بندی اضافی و افزایش تعداد کارکنان در آشپزخانه و جلوی خانه است. آنها با تامین کنندگان کار می کنند تا دریابند که آیا حجم سفارش جدید آنها در بازه زمانی درخواستی امکان پذیر است یا خیر، و با تعدادی از تامین کنندگان جدید صحبت می کنند تا قیمت های حجم را برای مواد تشکیل دهنده بررسی کنند.
نانوایی در نهایت یک تامین کننده جدید برای تهیه برخی از مواد تشکیل دهنده پیدا می کند، زیرا تامین کننده موجود قادر به پاسخگویی به سطوح جدید تقاضا نیست. علی همچنین شرح شغل می نویسد و شروع به تماس با مخاطبین برای افزایش تعداد کارکنان در دسترس می کند.
نتیجه گیری
مدیریت تقاضا فرآیندی است که تضمین میکند عرضه و تقاضای محصولات شما متعادل بماند.هر شرکتی باید برای آن استراتژی داشته باشد. با این حال، اگر با مشتریانی سروکار دارید که به طور مداوم به انواع یا مقادیر خاصی از کالاها نیاز دارند، می تواند مفید باشد.
یک راه عالی برای شروع، مشاهده هر مرحله قیف فروش و استفاده از ابزارهایی مانند نرم افزار پیش بینی برای شبیه سازی سناریوهای پیش بینی است. از این رو، میدانید چه اتفاقی میافتد وقتی محصول جدید راهاندازی شود، کمپینهای تبلیغاتی فعال شوند یا سطح موجودی در طول زمان تغییر کند.امیدواریم این پست به اندازه کافی در مورد چگونگی عملکرد استراتژی های مدیریت تقاضای قوی و جایی که آنها در محدوده گسترده تر عملیات تجاری قرار می گیرند، آموزنده باشد.