چکیده
در پژوهش آکادمیک گسترده در مورد بازاریابی استراتژیک، به نظر می رسد مدیریت برند در هفت دهه گذشته در دستور کار محققان قرار داشته باشد.علیرغم تحقیقات مستمر در این سالها به نظر می رسد شیوه ای که در آن یک برند می تواند یا باید به شیوه ای استراتژیک مدیریت شود همچنان علاقه دانشگاهیان و متخصصان را به خود جلب می کند و ایده ها و شیوه های بدیع و اغلب غیرمنتظره ای در حال ظهور است .
در این میان، مدیریت برند در ورزش و از طریق آن، حوزه ای منحصر به فرد برای تحقیقات بیشتر باقی می ماند و به دلیل ویژگی های اجتماعی، سیاسی، جغرافیایی، فرهنگی و تاریخی ورزش، ناچار است بینش های جالبی را به دست دهد و به آن یک مزیت بازاریابی طبیعی را می دهد.
این مقاله به بررسی تحول مدیریت برند، تجلی آن در ورزش و از طریق آن، و جهت گیری های بالقوه آینده آن در داخل و خارج از اکوسیستم ورزشی در حال توسعه می پردازد.
کلید واژه ها:تداعی های برند؛ ارزش ویژه برند؛ درک برند؛ تصویر برند؛ حمایت ورزشی؛ تفریحات ورزشی
مقدمه
موضوع مدیریت برند در طول هفت دهه گذشته توجه قابل توجهی را در دانشگاه ها به خود جلب کرده است، به طوری که بسیاری از محققان در تلاش برای تعریف، کاوش، و حتی مفهوم سازی مجدد آن هستند که یک برند چیست، چگونه توسعه می یابد و چگونه درک می شودو در نهایت چگونه می توان آن را مدیریت کرد ( Aaker , 1989 ; Fulmer , 1965 ; Keller , 1993 ).
در طی این هفت دهه، نگرش ها و پارادایم ها تغییر کرده است ; بحث هایی ایجاد شده، تحلیل شده و گاه کنار گذاشته شده است ; مکاتب فکری شکل گرفته است; و سؤالاتی پرسیده شده، پاسخ داده شده است، و گاهی اوقات دوباره شکل می گیرد و دوباره ظهور می کند، با یک چیز بدون تغییر باقی مانده است. ; مدیریت برند هنوز مسیر خود را در دانشگاه طی نکرده است.
در میان اشکال مختلفی که مدیریت برند می تواند داشته باشد، به نظر می رسد مدیریت برند در ورزش یا از طریق ورزش علاقه فزاینده ای را هم از سوی دانشگاه و هم در عمل جلب می کند( Bauer et al. , 2005 ; Gladden & Funk , 2001 ; Richelieu , 2016 ).
این مقدمه برای شماره ویژه مدیریت برند استراتژیک در ورزش و از طریق ورزش به چگونگی تکامل مدیریت برند در طول زمان، چگونگی تحقق آن در ورزش و از طریق آن، و همچنین شکل هایی که می توان انتظار داشت در آینده داشته باشد، می پردازد.
مدیریت برند در طول زمان
در بحث های اولیه که بر یک برند و مدیریت آن تمرکز داشت، اغلب به عنوان یک ارزش ابزاری نسبتاً سفت و سخت تلقی می شد که توسط یک سازمان ایجاد شده و به طور دقیق توسط آنها مدیریت می شد یا به طور دقیقتر به قول فولمر «برند – مرد» در هر شرکت (Fulmer, 1965, p. 65).
برند اغلب به عنوان یک دارایی اضافی در نظر گرفته می شد که یک شرکت در اختیار داشت، که ارزشی تعریف نشده داشت، با این وجود بخشی از سبد استراتژیک یک شرکت بود.با وجود ایده های مشابه برای چند دهه (Lear, 1963)تا اواخر دهه 80 و 90 بود که ارزش استراتژیک یک برند برای تجزیه و تحلیل در خط مقدم قرار گرفت (Aaker, 1989)
بحث های مطرح شده درباره برند آن را به عنوان یک دارایی کلیدی برای یک سازمان معرفی کرد و به آن در کسب مزیت رقابتی نسبت به رقبا کمک کرد.در همان زمان، همچنین پیشنهاد شد که ارزش برند به طور ذاتی نه تنها با نحوه شکل گیری و مدیریت یک برند، بلکه مهم تر از همه با روشی که در آن درک می شود، مرتبط است (Aaker, 1991; Keller, 1993). .
این توانایی برند در به ارمغان آوردن این مزیت رقابتی است که بر ارزش استراتژیک آن و در نتیجه اهمیت مدیریت آن برای یک سازمان تأکید می کند. در همین زمان، تحقیقات محوری دو محقق، دیوید آکر و کوین لین کلر، پایههای درک امروزی ما از یک برند و اجزای آن را به وجود آورد.
در واقع، شایان ذکر است که کار آنها – که قدمت آن به دهه 1990 می رسد – هنوز در تحقیقات مدیریت برند در سراسر جهان به عنوان نقطه شروع مفهوم سازی مجدد و تجزیه یک برند به عناصر مختلفی که شامل آن می شود، نقل قول می شود و استفاده می شود.
برند در آن نقطه از زمان شروع به درک بیشتر مشتری محور داشت. تمرکز بر مشتری به جای مدیر برند، که از تحقیقات قبلی فاصله دارد (Aaker, 1991; Keller, 1993).
این دیدگاه جدید مجموعهای از مفاهیم و واژگان جدید را از طریق مطالعاتی که به موضوعاتی مانند هویت برند، معنای برند، واکنش برند، روابط برند، آگاهی از برند، تداعیهای برند، کیفیت درک شده، وفاداری به برند و ارزش ویژه برند میپردازد، باز کرد.
میتوان استدلال کرد که این اصطلاحات، چارچوبهایی که در آن معرفی میشدند، و روشی که در آن نحوه درک یک برند به عنوان یک دارایی استراتژیک برای یک سازمان، آغاز مفهومسازی مجدد مدیریت برند بود.
این یک کاتالیزور برای تغییر بود، زیرا سازمان های متفکر پیشرو ارزش گسترش چشمگیر حوزه مدیریت برند را تشخیص دادند.این دیگر صرفاً یک عملکرد بازاریابی با ارزش استراتژیک نبود، بلکه یک عملکرد مدیریت استراتژیک با پتانسیل قابل توجهی برای تأثیرگذاری بر سودآوری و موفقیت یک سازمان بود (Harris & de Chernatony, 2001).
مطالعات انجام شده در دهه 2000 با بازنگری مجدد در مورد چگونگی ایجاد برند و اینکه چه کسی باید به عنوان گروه هدف کلیدی یک برند در نظر گرفته شود، بر ارزش استراتژیک مدیریت برند تأکید بیشتری کرد.
در آن مرحله، قدردانی از مدیریت برند از تلقی یک پارادایم خطی یا مونولوگ از یک برند برای مشتریانش، به یک پارادایم تعاملی یا گفت و گو بین یک برند و مخاطبانش پیشرفت کرد.
تحقیقات در آن زمان ماهیت انعطافپذیر برند را برجسته میکند، که به روشی نسبت داده میشود که در آن بین همه ذینفعان مرتبط ایجاد میشود، که دیگر محدود به مشتریان (یا مشتریان بالقوه) و کارمندان یک سازمان نیستند.(Pongsakornrungsilp & Schroeder, 2011؛ Zhang et al., 2015).
درعوض، قلمرو وسیع تری از ذینفعان در نظر گرفته شده است که درک ما را از آنچه که یک برند نشان می دهد گسترش می دهد و ماهیت مدیریت برند را بیشتر گسترش می دهد.
طبق این مطالعات اخیر، مدیریت برند دیگر محدود به مدیریت یک برند نیست، بلکه به مدیریت افراد، فرآیندها، کانالها و نتایج مرتبط با یک برند گسترش مییابد و بر تغییر موقعیت مدیریت برند به عنوان یک عملکرد مدیریت استراتژیک تأکید میکند(Keller, 2016; Manoli, 2020).
در درون این مطالعات است که ایده مدیریت استراتژیک برند با حوزه نوظهور دیگری از مطالعه و عمل پیوند می خورد، که ارتباطات بازاریابی را در سراسر سازمان و در طول زمان یکپارچه می کند(Luxton et al., 2017; Manoli & Hodgkinson, 2020).
همانطور که بحث بالا نشان داد، به طور جالبی، پس از تقریباً هفت دهه تجزیه و تحلیل و کاوش، ما همچنان در حال پرسیدن سؤالاتی در مورد چگونگی درک بهتر یک برند ، ارزش آن، توسعه آن و مدیریت آن هستیم.
سوالاتی که توسط پرس و جوهای جدید در مورد سازگاری یا ناسازگاری برند در میان ذینفعان مختلف، همپوشانی ذینفعان، تکثیر رسانه ای سنتی و دیجیتال و تغییر قدرت از سازمان به ذینفعان بیشتر تاکید می شود (Harris & de Chernatony, 2001; Kenyon et al., 2018; Manoli & Hodgkinson, 2020)و همچنین پیامدهای مدیریتی استراتژیک که از این مسائل ناشی می شود.
در واقع در درون این پیامدهای استراتژیک، هم از نظر تئوری و هم از نظر مدیریتی، است که این موضوع ویژه با تمرکز بر بخش هیجان انگیز و همیشه در حال تکامل ورزش، تمرکز خود را هدف قرار می دهد.
ورزش در حال حاضر یکی از سریعترین و پیوستهترین بخشهای در حال توسعه در سرتاسر جهان محسوب میشود که در میان بحرانهای متعدد ملی و بینالمللی، رشد چشمگیری داشته است.
در نتیجه، ورزش توجه قابل توجهی را از سوی محققان و متخصصان به طور یکسان به خود جلب کرده و هنوز هم دارد، همانطور که شماره ویژه قبلی در این مجله نشان داده شد (see Manoli, 2018).
برندهای ورزشی، ویژگیهای منحصربهفرد آنها، اهمیت ایجاد شده توسط مخاطب و متعاقب آن وابستگی عاطفی، توجه قابل توجهی را به خود جلب کرده است، نه تنها در دانشگاه، بلکه همچنین در بین متخصصانی که در حال بررسی راههایی برای توسعه و مدیریت برندها، هم در ورزش و هم از طریق ورزش هستند
(Bauer et al., 2005; Henseler et al., 2011; Richelieu, 2016).در نتیجه مدیریت استراتژیک برند در این موضوع ویژه از دو دریچه بررسی می شود: مدیریت استراتژیک برند در ورزش (یعنی در داخل بخش) و مدیریت استراتژیک برند از طریق ورزش (یعنی با ورزش به عنوان بستری برای مدیریت استراتژیک سایر برندها).
به طور خاص، این شماره ویژه – شامل شش مقاله منتخب بررسی شده – با کاوش در برخی از اشکالی که مدیریت استراتژیک برند ورزشی می تواند داشته باشد و در عین حال ماهیت استراتژیک آن، توسعه سریع بخش ورزش و محیط اجتماعی، فناوری و مالی گسترده تر.
مدیریت استراتژیک برند
در ورزش همانطور که اغلب در شیوه های مدیریتی در اکوسیستم ورزشی بحث می شود، صنعت ورزش مدرن با سرعتی بسیار سریع توسعه یافت و نسبت به افزایش علاقه ای که از سوی ذینفعان مختلف، مانند مردم و رسانه ها و همچنین از سایر شرکای شرکتی دریافت کرد، واکنش نشان داد ( Manoli & Hodgkinson , 2017 ; McCarthy et al. , 2014 ) .
به دنبال این افزایش سریع علاقه – و همراه با فشارهای گستردهتر ناشی از تجاریسازی، کالاییسازی و جهانیسازی محیط وسیعتر- صنعت ورزش تقریباً یک شبه توسعه پیدا کرد و به تقاضا واکنش نشان داد و برنامهریزی فعالانهای برای آن نداشت. .
به این ترتیب، رویهها و پروتکلهای مناسب اغلب به خوبی اجرا نمیشدند یا حتی کاملاً وجود نداشتند.با این حال و با وجود این چالش های اصلی , منحصر به فرد بودن ورزش و از همه مهمتر تلاش های افراد شاغل در آن به این بخش اجازه داده است تا شیوه های بازاریابی استراتژیک خود را به یک وضعیت بسیار پیشرفته توسعه دهد .
در واقع این ویژگی های منحصر به فرد است که ورزش را از نظر مدیریت برند متمایز کرده است (Gladden & Funk, 2001).ورزش قدرت برانگیختن احساسات قوی در طرفداران خود (مشتریان) را دارد که یک عنصر کلیدی در ایجاد وفاداری آنهاست.
از نظر مدیریت برند، این به معنای وفاداری بسیار بالا به برند است، که در آن هرگونه هزینه تعویض برای مشتری بسیار زیاد است که نمی تواند هر برند رقیب دیگری را در نظر بگیرد ( Fawbert , 2017 ).
این هویت بالا با یک برند اغلب می تواند منحصر به فرد در ورزش در نظر گرفته شود، به ویژه زمانی که با مارک های مصرف کننده مقایسه می شود که ممکن است برای دستیابی به سطوح پایین تری از وفاداری، بر اساس تفاوت کیفیت یا قیمت، تلاش کنند.
در عین حال، جنبهها وتداعی های اجتماعی، سیاسی، جغرافیایی، فرهنگی، و تاریخی که ورزش را در بر میگیرد و اطراف آن، یک «مزیت بازاریابی» طبیعی به آن میدهد، همانطور که مانولی و کنین (2018، ص 89) از نظر ایجاد ارزش ویژه برند استدلال میکنند.
این به نوبه خود مدیریت برند استراتژیک در ورزش را منحصر به فرد می کند و همانطور که شماره ویژه قبلی در این مجله نشان داده شده است (see Manoli, 2018)یک حوزه مطالعه جذاب است.
پژوهش موجود در مورد مدیریت برند در ورزش، تجزیه و تحلیل گستردهای را در مورد شیوههای قابل توجه در استفاده از شیوههای مدیریت برند «سنتی» در ورزش و ایجاد رویکردهای منحصربهفرد برای ساخت برندهای ورزشی و گسترش آنها ارائه کرده است.
سه مقاله زیر که در این شماره ویژه گنجانده شدهاند، چنین شیوههایی را که در بخش ورزش اتخاذ شدهاند، روشن میکنند و درک ما را از مدیریت استراتژیک برند در ورزش غنیتر میکنند.
اولین مقاله توسط دویل و همکاران (2021) به بررسی تداعی برند در ورزش زنان در حال توسعه می پردازد.کار آنها با استفاده از معماری برند و دانش تداعی برند، ادراکات مصرف کنندگان برندهای تیم های ورزشی حرفه ای زنان در استرالیا را بررسی می کند.
جالب توجه است، همانطور که مطالعه آنها استدلال می کند، شرایط یا پیش زمینه های تاریخی، اقتصادی و اجتماعی بر ادراکات مصرف کنندگان تأثیر مثبت و منفی می گذارد، و به نظر می رسد که مصرف کنندگان در برندهای تیم های ورزشی حرفه ای زنان منحصر به فرد هستند.
از نظر تداعیهای مثبت قبلی، این مطالعه بینشهایی را در موردتداعی های مطلوب متمایز ارائه میدهد که به برجسته کردن فرصتها برای چگونگی مدیریت استراتژیک برند در ورزش (تیمها) کمک میکندو از طریق ورزش (از ذینفعان مرتبط تیم ها، به عنوان مثال حامیان مالی) می تواند بیشتر توسعه یابد.
در مقاله دوم این شماره ویژه، کیم و مانولی (2020) بر مدیریت استراتژیک برند در ورزش تمرکز دارندو به ویژه مکانیسمی که از طریق آن ارزش ویژه برند یک تیم ورزشی می تواند از طریق ادراک مشتریان (هواداران) از مسئولیت اجتماعی شرکتی تیم ایجاد شود.
مطالعه آنها بر روی یک باشگاه بیسبال کره جنوبی متمرکز است و لایه دیگری از شناسایی طرفداران را، هم با تیم خود و هم با جامعه آنلاینی که آنها عضو آن هستند، اضافه می کند تا تأثیر آن بر ارزش ویژه برند را بیشتر بررسی کند.
از طریق این کاوش، استدلال می شود که تصویر مسئولیت اجتماعی یک تیم به تنهایی نمی تواند منجر به ایجاد ارزش ویژه برند شود، علی رغم اهمیت آن در ایجاد هویت طرفداران.
این نشان می دهد که شناسایی طرفداران و استفاده از جوامع آنلاین ممکن است کلید مدیریت استراتژیک برند در ورزش باشد.در مقاله سوم این شماره ویژه، توسط ریشلیو و وب (2021)، ایجاد «ورزش» به عنوان نتیجه ادغام ورزش و سرگرمی مورد بحث قرار گرفته است. همانطور که از دریچه جامعه تماشایی دیده می شود که در آن سرگرمی نقطه کانونی هر تجربه ای است.
با تمرکز بر یک مطالعه موردی قطبی یا شدید، تحقیقات آنها ترکیبی از سرگرمی های ورزشی استراتژیک را معرفی می کند که نحوه بازاریابی استراتژیک و مدیریت برند، هم در ورزش و هم از طریق ورزش را در بر می گیرد و می تواند برای پاسخگویی بهتر به نیازها و فرصت های عصر حاضر و مصرف کننده مدرن ورزش سازگار شود.
سپس ترکیب پیشنهادی ورزش میتواند به افزایش ارزش مصرفکننده ورزش و ارزش ویژه برند مبتنی بر مشتری و مالی سازمانهای درگیر کمک کند.
مدیریت استراتژیک برند از طریق ورزش
همانطور که در دو دهه گذشته بحث شده است، تعدادی چالش نسبتا جدید برای بازاریابی استراتژیک مدرن وجود دارد.تکثیر رسانه ها و رشد سریع رسانه های اجتماعی، همراه با محبوبیت بسیار سریع و امید به زندگی کوتاه آنها، منجر به افزایش چشمگیر پیام ها و ارائه اطلاعات شده است که منجر به چیزی شده است که می توانیم آن را “سر و صدا” بازاریابی برای مصرف کنندگان بنامیم (Schultz et al., 2013).
این جریان بیپایان اطلاعات، که در اشکال و اندازههای مختلف، از متن و تصویر گرفته تا ویدیو و محتوای تعاملی، مستقیماً به جیب، دستها و چشمهای مردم میرسد، به نظر میرسد که مصرفکنندگان را بمباران میکند.
این افزایش “صدا” در چشم و گوش مصرف کننده باعث شده است که مخاطبان بهتر به فیلتر کردن عادت کنند و اغلب به سادگی اطلاعاتی را که مستقیماً به آنها ارائه می شود نادیده می گیرند و عصر چالش برانگیزتری را برای بازاریابی ایجاد کرده است، عصر بازاریابی مجوز (Tezinde et al., 2002).
در این عصر، همانطور که گفته میشود، برندها برای شنیده شدن و دیده شدن پیامهایشان باید از مخاطب اجازه بگیرند و توجه او را جلب کنند.
در نتیجه، تلاش بیشتر یا گاهی مبارزه از سوی برندها برای جذب مشتریان (بالقوه و موجود)، جلب توجه (یا «جنگ» برای جلب توجه آنها، و تبلیغ پیامشان به گونهای که بتواند با آنها طنین انداز شود، مورد نیاز است.
به دلیل این دشواری فزاینده و مبارزه مربوطه است که برخی از برندها تلاشهای مدیریت برند خود را مجدداً بر متمایز ساختن خود در چشم مصرفکننده از طریق ارتقای ویژگیهای منحصربهفرد برندشان متمرکز کردهاند (Ehrenberg et al., 1997)در این تلاش برای ساختن یا تغییر شکل تصویر برند خود به چیزی منحصربفردتر، برندهای غیر مرتبط با ورزش اغلب ورزش را وسیلهای ایدهآل میدانند.
ورزش با برندهای منحصربهفرد، آگاهی از برند بالا، شناسایی قابل توجه برند، وابستگی عاطفی، و تداعیهای قوی جامعهشناختی، فرهنگی و تاریخی برند (همانطور که در بالا توضیح داده شد)، به پلتفرمی تبدیل میشود که یک برند غیر مرتبط با ورزش میتواند راهبردی خود را بر روی آن بسازد. مدیریت برند به منظور متمایز کردن خود از رقبا.
بنابراین، مدیریت استراتژیک برند از طریق ورزش، مجموعه ای از فعالیت ها را در بر می گیرد که از طریق آنها یک برند غیر مرتبط با ورزش، خود را با ورزش مرتبط می کند تا در چشم مصرف کنندگان به یاد ماندنی و منحصر به فرد باشد و در نتیجه مزیت رقابتی در بازار چالش برانگیز امروز به دست آورد.
سه مقاله زیر در این شماره ویژه این عمل را بیشتر مورد بررسی قرار می دهد و بینش های ارزشمندی را در مورد مدیریت استراتژیک برند از طریق ورزش ارائه می دهد.
مقاله چهارم در این شماره ویژه توسط ایرلند و همکاران (2021) با بررسی مراجع بازاریابی و قرار گرفتن در معرض مارک های محصولات ناسالم (آنچه که تصور می شود) در پخش زنده برنامه، موضوع موضوعی ترویج برند ناسالم از طریق ورزش را درمسابقات جام جهانی فوتبال مردان 2018 در تلویزیون بریتانیا بررسی می کند.
این مطالعه با تمرکز بر موضوع معاصر محصولات ناسالم و تبلیغ آنها، جزئیات بیشتری را در مورد پیامدهای استراتژیک، اخلاقی و اجتماعی گسترده تر مدیریت برند از طریق ورزش (به عنوان مثال از طریق حمایت مالی و تبلیغات) ارائه می دهد.
همچنین نشان می دهد که ارزش استراتژیک و پولی مدیریت برند از طریق ورزش می تواند به عنوان شاخصی از جهانی شدن و کالایی شدن ورزش در دنیای امروز عمل کند و درک مفهومی متفاوتی از حال و آینده بازاریابی استراتژیک ورزشی ارائه دهد.
در مقاله پنجم، وب و اور (2021) بر مدیریت استراتژیک برند از طریق ورزش برای توسعه تمرکز می کنند و حوزه همیشه در حال تحول بازاریابی استراتژیک از طریق ورزش را با مسئولیت اجتماعی شرکت مرتبط می کنند.
این مطالعه با بررسی چگونگی مشارکت سازمانهای غیر مرتبط با ورزش با سایر ذینفعان به منظور بهبود زندگی افرادی که از طریق ورزش با ناتوانیهای ذهنی شناسایی میشوند، یک عمل جالب و چالش برانگیز را روشن میکند که در پژوهش بازاریابی توجه کمی شده است.
تحقیقات آنها درک مفهومی ما را از اینکه چگونه شرکای شرکتی می توانند در چنین مشارکت چند ذی نفعی فعال شوند، به منظور توسعه بیشتر ارزش برند و دستیابی به اهداف مدیریت برند استراتژیک خود از طریق ورزش، افزایش می دهد.
مجله بازاریابی استراتژیک 5 مقاله پایانی این شماره ویژه توسط تسوردیا و همکاران (2021) بر مدیریت برند از طریق ورزش تمرکز می کند، با بررسی درسهایی که میتوان از نتایج حمایتهای تیمهای ورزشی بر روی هواداران ماهوارهای که طرفداران (مشتریان) یک تیم ورزشی هستند که محلی در منطقهای که تیم در آن مستقر است، یاد گرفت.
این مطالعه بررسی میکند که چگونه طرفداران باشگاه منچستریونایتد که در مالزی مستقر هستند، حامی باشگاه را درک میکنند، و تأثیرات مدیریت برند گستردهتر را برای شرکتهای غیرورزشی که تصمیم میگیرند به طور استراتژیک با حمایت مالی تیمهای ورزشی برای مدیریت برند خود درگیر شوند، روشن میکند در حالی که مطالعات مشابهی به بررسی تأثیرات بر کیفیت برند درک شده حامیان میپردازد و دهان به دهان ناشی از تصمیم آنها برای حمایت مالی از یک تیم ورزشی بر روی طرفداران محلی انجام شده است و بررسی می شود که طرفداران ماهواره ای به این مطالعه اجازه می دهد تا اثرات گسترده تر و جهانی چنین تصمیمی را برجسته کند و بر ارزش مدیریت استراتژیک برند از طریق ورزش تأکید بیشتری داشته باشد.
آینده مدیریت استراتژیک برند در ورزش و از طریق آن
در حالی که باید تاکید کرد که این شماره ویژه به هیچ وجه مسئله در حال توسعه مدیریت برند در ورزش و از طریق آن را دچار فرسودگی نمی کند، مقالات موجود در آن بینش های بدیع و ارزشمندی را در این زمینه ارائه می دهند.
مقالات گنجانده شده در این شماره ویژه به موضوع از دیدگاه های مختلف می پردازد و به درک مفهومی ما از موضوع کمک می کند که می تواند به هموار کردن راه برای تحقیقات و عمل در آینده، هم در و هم در منطقه کمک کند.
در حالی که اکوسیستم ورزشی موظف است به روش های بالقوه غیرمنتظره یا غیرقابل پیش بینی در حال توسعه باشد، که هم توسط رشد بین المللی و هم فشارهای خارجی و فرصت هایی که با آن مواجه است، پیش می رودهمچنین انتظار می رود شیوه ها و روندهای جدیدی در رابطه با مدیریت استراتژیک برند در ورزش و از طریق آن پدیدار شود.
ما می توانیم با خیال راحت فرض کنیم که اینها شامل توسعه و استفاده بیشتر از ورزش در حال تکامل، مانند ورزش زنان، ورزش الکترونیکی، و ورزش جدید یا جایگزین، به عنوان زمینه هایی برای پیشرفت یا پلتفرم هایی برای کمک به پیشرفت مدیریت استراتژیک برند در داخل و خارج ورزش از آن خواهد بود.
علاوه بر این، شیوههای رایج موجود در این منطقه، مانند مشارکتهای تجاری بین ورزش و سازمانهای غیر مرتبط با ورزش، در سالهای آتی بیشتر مورد بررسی و «بهرهبرداری» قرار میگیرند، در حالی که عناصر جدیدی از محیطی که در آن سازمان ها عمل می کنند و خواسته های مردم اطرافشان است.
در میان چنین عناصری، دنیای دیجیتال همیشه در حال توسعه موظف است راه ها و ابزارهای جدیدی را برای مدیریت برندها در داخل و خارج از دنیای ورزش ارائه دهد، و به برندها اجازه می دهد یا حتی مجبور می کنند تا پیشنهادات و مخاطبان بالقوه و بازارهای هدف خود را دوباره ارزیابی کنند.
در عین حال، با محو شدن روزافزون مرزهای ورزش و سرگرمی، بازتعریف ورزش و برندهای آن ممکن است از قبل به تاخیر افتاده باشد و نیاز به ارزیابی مجدد مدیریت استراتژیک برند در داخل و از طریق ورزش داشته باشد.
به طور مشابه، با مطرح شدن پرسشهایی در مورد صداقت و اخلاق، انتظار میرود که فشار فزایندهای بر نحوه واکنش برندها وارد شود، در حالی که مسئولیت و اقدامات آنها در مورد مسائل وسیعتر محیطی، جامعه یا فعالیت اجتماعی نیز میتواند برای تأثیرگذاری بر برند در مدیریت برند در نظر گرفته شود.
همانطور که همهگیری کووید-19 نشان داده است، مارکهای ورزشی ممکن است نقشی کلیدی در ارتقای سلامت جسمی و روانی داشته باشند و بهطور بالقوه راههایی را که مدیریت برند در آینده میتواند انجام شود، تغییر میدهد.
مطابق با ریشه های این رشته، بررسی این عناصر – در کنار عناصر غیر قابل پیش بینی جدیدی که ظهور خواهند کرد – در مدیریت استراتژیک برند در ورزش و از طریق آن نمی تواند به کشف جنبه های جدید و هیجان انگیز تئوری و عمل بازاریابی ورزشی بیفزاید.