تئوری های مدیریت، استراتژی های مدیریتی توصیه شده ای هستند که ما را قادر می سازند تا مدیریت را بهتر درک کرده و به آن نزدیک شویم.
تئوری های مدیریت چیست؟
مدیریت تنها حدود 100 سال است که به عنوان یک رشته نامگذاری شده وجود داشته است، اما واضح است که عناصر این موضوع از آغاز تاریخ بشر وجود داشته است.بخش اعظم مدیریت از طریق جنگ به وجود آمده است و از اصطلاحات نظامی استراتژی/ تاکتیکی استفاده می شود.
هیچ راه واحدی برای توضیح تئوری های مدیریت و سازمانی وجود ندارد زیرا آنها گروهی از نظریه های مرتبط هستند.تئوری مدیریت را می توان به عنوان ابزاری نظری برای درک سازمان و افراد آن و چگونگی عملکرد ساختار سازمان برای افزایش اثربخشی توصیف کرد.
تئوری های مدیریت مجموعه ای از قوانین کلی هستند که مدیران را برای مدیریت یک سازمان راهنمایی می کند. نظریه های مدیریت (همچنین به عنوان “نظریه های معاملاتی” شناخته می شوند) بر نقش نظارت، سازمان و عملکرد گروه تمرکز دارند. تئوری ها توضیحی برای کمک به کارکنان برای ارتباط مؤثر با اهداف کسب و کار و اجرای ابزارهای مؤثر برای دستیابی به آن هستند.
اهمیت تئوری های مدیریت
تئوری های مدیریت به سازمان ها کمک می کند تا تمرکز کنند، ارتباط برقرار کنند و تکامل پیدا کنند. استفاده از تئوری مدیریت در محل کار به رهبری اجازه می دهد تا بر اهداف اصلی خود تمرکز کند. هنگامی که یک سبک یا تئوری مدیریت اجرا می شود، به طور خودکار اولویت های اصلی را برای سازمان ساده می کند. تئوری مدیریت همچنین به ما این امکان را می دهد که با افرادی که با آنها کار می کنیم ارتباط بهتری برقرار کنیم که به نوبه خود به ما امکان می دهد کارآمدتر کار کنیم. با درک تئوری مدیریت، مفروضات اساسی در مورد سبک ها و اهداف مدیریت را می توان فرض کرد و می تواند در زمان تعاملات و جلسات روزانه در یک سازمان صرفه جویی کند.
تئوری ها فقط تا این حد می توانند برسند و تئوری های مدیریت نیز از این قاعده مستثنی نیستند. چیزی به نام تئوری مدیریت واحد وجود ندارد.آنچه ممکن است برای یک سازمان کار کند ممکن است برای سازمان دیگر مرتبط نباشد. بنابراین، زمانی که یک نظریه با یک موقعیت خاص مطابقت ندارد، مهم است که گزینه توسعه یک نظریه جدید را بررسی کنیم که به جهتی جدید و کاربردی تر منجر شود. در حالی که برخی از نظریه ها می توانند آزمون زمان را تحمل کنند، نظریه های دیگر ممکن است بی ربط شوند و نظریه های جدیدی به جای آنها توسعه یابد.
انواع تئوری های مدیریت
طبقه بندی نظریه های مدیریت
برخی از تئوری های مدیریت جزئی از شیوه های تجاری مدرن شده اند. سه طبقه بندی عمده برای نظریه های مدیریت وجود دارد: نظریه مدیریت کلاسیک، نظریه مدیریت رفتاری و نظریه مدیریت مدرن. این طبقهبندیها نشاندهنده دوران متفاوتی در تکامل نظریههای مدیریت است.
هر یک از این طبقه بندی ها همچنین حاوی چندین نظریه فرعی است.تئوری مدیریت کلاسیک حول اجرا و به حداکثر رساندن تولید متمرکز است. تئوری مدیریت رفتاری به طور فزاینده ای بر عناصر انسانی و در نظر گرفتن محیط کار به عنوان یک محیط اجتماعی تمرکز می کند.تئوری مدیریت مدرن بر پایه دو نظریه قبلی استوار است، در حالی که روش های علمی مدرن و تفکر سیستمی را در بر می گیرد.
نطریه های مدیریت کلاسیک
تئوری کلاسیک مدیریت قدیمی ترین نظریه مدیریت است. تئوری مدیریت کلاسیک بر عملیات و ایجاد استانداردهایی برای افزایش بازده تولید تمرکز دارد. در تئوری مدیریت کلاسیک، پاداش به عنوان انگیزه اولیه برای کارکنان در نظر گرفته می شود. مدیری که تئوری مدیریت کلاسیک را تمرین می کند، بر بهبود بازده و پاداش دادن به کارکنان با عملکرد بالا از طریق دستمزد یا پاداش متمرکز خواهد شد.
تئوری کلاسیک مدیریت، سازمان ها را به عنوان یک ماشین، و کارکنان را به عنوان بخش هایی می بیند که به عملکرد آن ماشین کمک می کنند.به این ترتیب، سلسله مراتب، کارکنانی که در حوزههای واحد کار میکنند و استفاده از مشوقها برای افزایش بهرهوری و کسب سود را در اولویت قرار میدهد.
طبق مدل کلاسیک، محل کار به سه سطح اختیار تقسیم می شود: رهبران کسب و کار یا مدیریت سطح بالا، مدیریت میانی و سرپرستان. در مورد کارکنان، نیازهای فیزیکی و اقتصادی آنها بر رضایت شغلی و نیازهای اجتماعی اولویت دارد. با پاداشهای مالی مناسب، کارمندان با پتانسیل کامل خود کار خواهند کرد و در نتیجه کارایی سازمانی را افزایش خواهند داد.
سه جریان از تئوری مدیریت کلاسیک عبارتند از: بوروکراسی (وبر)، تئوری اداری (فایول)، و مدیریت علمی (تیلور).
مزایای نظریه مدیریت کلاسیک
ساختار شفافی را برای مدیریت به همراه وظایف و عملیات آن فراهم می کند تقسیم کار انجام کارها را آسان تر و کارآمدتر می کند که به نوبه خود پتانسیل افزایش بهره وری را داردتعاریف و انتظارات واضح از نقشها و وظایف کارکنان، سردرگمی و عدم ارتباط را کاهش میدهد
کاستی های تئوری مدیریت کلاسیک
رفتار کارگران به عنوان ماشین بدون در نظر گرفتن نقش رضایت شغلی و فرهنگ محیط کار در موفقیت یک سازماندشواری به کارگیری برخی از اصول آن در خارج از زمینه تولید محدود
رویکردی از بالا به پایین برای ارتباطات که ورودی کارکنان را نادیده می گیرد و از همکاری جلوگیری می کندعدم ارائه خلاقیت و نوآوری، که ساختارهای سفت و سخت و فوق تخصص می تواند آن را خفه کند.رویکردهای مدیریتی زیر به دسته کلی تئوری مدیریت کلاسیک تعلق دارند:
سه جریان نظریه های مدیریت کلاسیک
تئوری مدیریت علمی
تئوری مدیریت علمی گاهی اوقات به نام بنیانگذار آن فردریک وینسلو تیلور، مهندس مکانیک، تیلوریسم نامیده می شود.تیلور از روش های علمی برای توسعه اصول سازمانی که متناسب با نیازهای تولید انبوه است استفاده کرد.
وی پس از ایجاد و اثبات نظریه خود به عنوان مدیر و مشاور، در سال 1911 “اصول مدیریت علمی” را نوشت.تیلور می خواست روش های منسوخ و “قاعده سرانگشتی” را با فرآیندهای کارآمدتر جایگزین کند.
برای این منظور، او چهار اصل اصلی مدیریت خوب را شناسایی کرد. مدیر:علمی متشکل از بهترین شیوه ها برای همه عناصر کار کارکنان خود توسعه می دهد
بر این اساس کارکنان را انتخاب و آموزش می دهدبا کارکنان کار می کند تا اطمینان حاصل شود که علم دنبال می شودنیمی از مسئولیت تمام کارها را از طریق توسعه فرآیند، راهنمایی و نگهداری بر عهده می گیرد
امروزه بسیاری از شرکت ها نسخه ای از نظریه مدیریت علمی را پذیرفته اند.آنها امیدوارند با استانداردسازی ابزارها و رویه ها، بهره وری را افزایش داده و اتکا به استعدادهای فردی و کارگران را کاهش دهند.
مزایای نظریه علمی
– افزایش راندمان تولید
– معرفی قوانین و رویه های عملیاتی استاندارد
– انتخاب کارگرانی با مهارت ها/توانایی های متناسب با وظیفه
– بهبود عملکرد کارگران
معایب نظریه علمی
– افزایش عملکرد به معنای کار بیشتر با دستمزد یکسان است
– افزایش عملکرد منجر به ایجاد موقعیت های کمتر می شود
– کارهای تکراری و یکنواخت منجر به نارضایتی کارکنان می شود
– مدیریت خرد را تشویق می کند
– تفکر خلاق را از بین می برد و کار تیمی را منسوخ می کند
تئوری مدیریت اداری
همانطور که تئوری مدیریت علمی را گاهی تیلوریسم می نامند، نظریه مدیریت اداری را گاهی فایولیسم می نامند. دانستن این نکته مهم است که فایول با بسیاری از ایده ها و ایدئولوژی های تیلور موافق بود، با این حال، تفاوت اصلی این است که تیلور بر فرآیند تکمیل کار به بهترین شکل تمرکز می کند و فایول بر ساختار سازمانی یک شرکت به عنوان یک کل تمرکز می کند.
هنری فایول، مهندس معدن فرانسوی، در کار خود در سال 1916،پنج کارکرد و 14 اصل مدیریت را تحت تئوری فایولیسم مطرح کرد. فایول معتقد بود که رهبران پنج وظیفه اصلی دارند – پیشبینی، برنامهریزی، هماهنگی، فرماندهی و کنترل – و او اصولی را توسعه داد که نحوه سازماندهی و تعامل رهبران با تیمهایشان را مشخص میکرد. او پیشنهاد کرد که اصول نباید سفت و سخت باشد، بلکه باید تعیین نحوه استفاده از آنها برای مدیریت کارآمد و مؤثر به عهده مدیر باشد. این مکتب فکری به مدیریت اداری معروف شد و 14 اصل اساسی
آن عبارتند از:
ابتکار: این به سطح آزادی اشاره دارد که کارکنان باید بدون اجبار یا دستور، مسئولیت های خود را انجام دهند.
برابری: این اصل حاکی از آن است که با همه افراد سازمان باید به طور یکسان رفتار شود و باید محیط مهربانی باشد.
زنجیره اسکالر: این اصل می گوید که باید زنجیره ای از سرپرستان از سطح بالای مدیریت به سطوح پایین تر وجود داشته باشد و ارتباطات عموماً از بالا به پایین جریان دارد.
وی تاکید کرد که هیچ قانون سختی در مورد فرآیند ارتباط از طریق زنجیره فرماندهی وجود ندارد.
پاداش پرسنل: این اصل به این ادعا اشاره دارد که برای ایجاد پیوند بین کارمند و سازمان، باید بر اساس سطوح عملکرد، پاداش پولی و غیر پولی وجود داشته باشد.
وحدت جهت: این اصل بیان می کند که در هر بخش باید تنها یک مدیر وجود داشته باشد که مسئول هماهنگی فعالیت گروه برای دستیابی به یک هدف واحد باشد.
نظم و انضباط: طبق این اصل، کارکنان باید محترم و مطیع باشند و یک سازمان باید قوانین و مقرراتی را ترسیم کند که قوانین، نظارت خوب و سیستم پاداش-تنبیه را روشن کند.
تقسیم کار: این اصل بیان می کند که عملکرد کلی مدیریت باید تقسیم شود و به اعضای تیم بر اساس مهارت ها و علایقشان مسئولیت هایی داده شود تا آنها را مؤثرتر و کارآمدتر کند.
اختیار و مسئولیت: طبق این اصل، باید تعادلی بین اختیار – حق فرمان دادن و تصمیم گیری – و مسئولیت – تعهد کارمند برای انجام وظایفی که تعیین کرده است وجود داشته باشد.
وحدت فرماندهی: این به این ادعا اشاره دارد که کارمندان باید فقط از یک سرپرست فوری دستور بگیرند و فقط به آن شخص پاسخگو باشند.
تبعیت منافع فردی بر منافع عمومی: باید بین منافع فرد و سازمان هماهنگی وجود داشته باشد، اگرچه منافع سازمانی باید در اولویت قرار گیرد زیرا برای فرد پاداش به همراه خواهد داشت.
تمرکز: بر اساس این اصل، بالاترین سطح اختیارات باید به بالاترین سطح مدیریت متمرکز شود که قدرت اتخاذ مهمترین تصمیمات در یک سازمان را دارد.
نظم: این اصل بیان می کند که برای اینکه یک سازمان به خوبی اداره شود، فرد مناسب باید در شغل مناسب باشد و بنابراین به هر ماده و کارمندی باید جایگاه مناسبی داده شود.
ثبات دوران تصدی: این اصل می گوید که کارکنان باید از امنیت شغلی برخوردار باشند تا کارآمد باشند.
روحیه همبستگی: به این باور اشاره دارد که باید مشارکت تیمی یکپارچه وجود داشته باشد و همکاری همیشه بیشتر از مجموع عملکردهای فردی است.
به گفته فایول، مدیران باید شیوه هایی را توسعه دهند که هر یک از 14 اصل را تقویت کند.
تئوری مدیریت بوروکراتیک
یکی از قدیمی ترین نظریه های مدیریت، نظریه مدیریت بوروکراتیک توسط ماکسیمیلیان کارل امیل وبر، معروف به ماکس وبر، که یک جامعه شناس آلمانی بود، ایجاد شد. نحوه عملکرد یک سازمان را از نحوه تعریف نقش ها تا نحوه انجام وظایف مشخص می کند. ایجاد یک رابطه غیرشخصی و مبتنی بر کار یکی از عناصر اصلی سبک مدیریت بوروکراتیک او است
به گفته وبر، ساختار کسب و کار ایده آل (یا سیستم بوروکراتیک) بر اساس موارد زیر است:
تقسیم کار روشن
تفکیک دارایی های شخصی و سازمانی مالک
زنجیره فرمان سلسله مراتبی
ثبت دقیق سوابق
استخدام و ارتقاء بر اساس صلاحیت ها و عملکرد، نه روابط شخصی
مقررات منسجم
مدیریت رفتاری
تئوری مدیریت رفتاری بر جنبه های انسانی کار متمرکز است. از آنها اغلب به عنوان جنبش روابط انسانی نیز یاد می شود. این تئوری ها آرزوی به دست آوردن درک بهتری از رفتار انسان در محل کار برای بهبود بهره وری دارند. بر جنبه های رفتاری مانند انگیزه، تعارض، انتظارات و پویایی گروه تمرکز دارد.
دو نظریه اصلی وجود دارد که تئوری مدیریت رفتاری را تشکیل می دهد:
تئوری روابط انسانی
در ربع اول قرن بیستم، روانشناس التون مایو (1880-1949) وظیفه داشت تا بهره وری را در میان کارکنان ناراضی بهبود بخشد. مایو تلاش کرد تا با تغییر شرایط محیطی مانند نور، دما و زمان استراحت، رضایت کارگران را بهبود بخشد. همه آن تغییرات تأثیر مثبتی داشت.
. او برای آزمایش نظریه خود، مطالعه ای را در کارخانه وسترن الکتریک هاثورن شیکاگو در دهه های 1920 و 1930 آغاز کرد و نظریه مدیریت خود را بر اساس یافته های خود ایجاد کرد که امروزه بیشتر به عنوان اثر هاثورن شناخته می شود.
هدف اولیه این مطالعه تعیین این بود که چگونه تغییر نور بر بهره وری کارکنان تأثیر می گذارد یا نمی تواند. آنها مطالعه را با گروه کوچکی از کارمندان که در طول فرآیند با آنها تعامل داشتند آغاز کردند. این مطالعه نشان داد که صرف نظر از اینکه چگونه نور را تغییر دادند، بهره وری افزایش یافت.
هنگامی که آنها نتوانستند ارتباطی در مورد اینکه چرا بهره وری بهبود یافته است ایجاد کنند، شروع به شعبه زدن به بخش های دیگر کردند تا ببینند آیا نتایج مشابه هستند یا خیر. آنها متوجه شدند که تغییرات نور بر بهره وری تأثیر نمی گذارد، اما در عوض تعاملات روزانه با کارکنان در طول فرآیند، آنها را تشویق می کند تا کارآمدتر کار کنند و خروجی خود را افزایش دهند. آنها به کارکنان اجازه میدادند نظرات، ناامیدیها و موفقیتهای خود را بیان کنند که به نوبه خود به کارمندان کمک میکرد تا احساس ارزشمندی کنند. علاوه بر این، از آنجایی که میدانستند تحت نظارت هستند، انگیزه بیشتری برای عملکرد در سطوح بالاتر داشتند. این یک کشف انقلابی بود که بر روابط انسانی تمرکز کرد و اهمیت پویایی فردی و گروهی را برجسته کرد.
مزایای نظریه روابط انسانی
– بهره وری را بهبود می بخشد
– رفاه کارکنان را در نظر می گیرد
– روابط قویتر بین کارگران و مدیر
– حفظ کارکنان را بهبود می بخشد
معایب نظریه روابط انسانی
– رفتار انسان را بیش از حد ساده می کند
– پیش بینی رفتار در محل کار را دشوار می کند
– شخصیت را بر موفقیت ها ترجیح می دهد
تئوری علوم رفتاری
تئوری علوم رفتاری عناصر روانشناسی، جامعه شناسی و انسان شناسی را با هم ترکیب می کند تا مبنایی علمی ارائه دهد. این تئوری بررسی می کند که چرا کارکنان توسط عوامل خاصی مانند نیازهای اجتماعی، تعارضات و خودشکوفایی برانگیخته می شوند. این نظریه فردیت و نیاز مدیران را به اجتماعی بودن می شناسد.
تئوری مدیریت مدرن
تئوری مدیریت مدرن رویکردی به مدیریت اتخاذ می کند که روش شناسی علمی را با روانشناسی انسان گرایانه متعادل می کند.از فناوریهای نوظهور و تحلیلهای آماری برای تصمیمگیری، سادهسازی عملیات و کمی کردن عملکرد استفاده میکند.
در عین حال، برای رضایت شغلی فردی و فرهنگ سازمانی سالم ارزش قائل است.این دسته از نظریه ها نسبت به پیشینیان خود جامع تر و انعطاف پذیرتر هستند. تصمیمات مبتنی بر دادهها میتواند تعصبات انسانی را حذف کند، در حالی که همچنان شاخصهای سلامت و شادی کارکنان را در نظر میگیرد.
تئوری مدیریت مدرن همچنین به سازمانها اجازه میدهد تا با راهحلهای محلی خود را با موقعیتهای پیچیده و سیال تطبیق دهند، بهجای اینکه یک اصل واحد و اساسی برای هدایت مدیریت ارائه دهند.
سه تئوری اصلی مدرن شامل:
تئوری مدیریت کمی
تئوری مدیریت کمی شاخه ای از نظریه مدیریت مدرن است که در طول جنگ جهانی دوم در پاسخ به کارایی مدیریتی توسعه یافت.
تئوری مدیریت کمی متخصصان رشته های علمی را گرد هم آورد تا به مسائل مربوط به کارکنان، مواد، تدارکات و سیستم های ارتش ایالات متحده بپردازند.
رویکرد شفاف و اعداد محور به مدیریت (که برای تجارت نیز کاربرد دارد) به تصمیم گیرندگان کمک کرد تا خطرات، مزایا و معایب اقدامات خاص را محاسبه کنند.
این تغییر به سمت منطق، علم و ریاضی محض با این باور تعدیل میشود که این نتایج ریاضی باید برای پشتیبانی، نه جایگزینی، قضاوت مدیریتی تجربه شده استفاده شوند.
تئوری سیستم ها
نظریه سیستم ها (یا رویکرد سیستمی) در زمان ایجاد خود هیچ ربطی به مدیریت کسب و کار و همه چیز با زیست شناسی نداشت.به این دلیل که لودویگ فون برتالانفی (1901-1972) – زیست شناس در آن زمان – نظریه سیستم های عمومی (GST) را در تلاش برای رد تقلیل گرایی و احیای وحدت علم پایه گذاری کرد.
فرضیه نظریه کلی سیستم ها این است که یک سیستم از عناصر متقابلی تشکیل شده است که تحت تأثیر محیط خود قرار می گیرند. به دلیل این تعامل، سیستم به عنوان یک کل می تواند تکامل یابد (ویژگی های جدید ایجاد کند) و خود تنظیم شود (خود را اصلاح کند).
هنگامی که کارشناسان در مورد تجارت اعمال می شوند، “نظریه سیستم های عمومی” را به نظریه سیستم ها خلاصه می کنند. در واقع، نظریه سیستم ها بیشتر یک دیدگاه است تا یک عمل کاملاً شکل گرفته. نظریه سیستم ها شما را تشویق می کند تا متوجه شوید که کسب و کار شما یک سیستم است و توسط قوانین و رفتارهای مشابهی اداره می شود که بر هر سازمان بیولوژیکی دیگر تأثیر می گذارد.
این مفاهیم مفاهیمی را معرفی می کند:
آنتروپی – تمایل به خراب شدن و از بین رفتن یک سیستم (چیزی که در تجارت باید از آن اجتناب شود)
سینرژی – با کار کردن با هم، قطعات می توانند چیزی بزرگتر از آنچه همان قطعات به تنهایی تولید کنند تولید کنند
زیرسیستم – کل (کسب و کار شما) بر روی زیرسیستم هایی ساخته شده است که خود بر روی زیرسیستم های بیشتری ساخته شده اند.
تئوری مدیریت اقتضایی
مفهوم اصلی پشت تئوری مدیریت اقتضایی این است که هیچ رویکرد مدیریتی مناسب هر سازمانی نیست.چندین عامل بیرونی و داخلی وجود دارد که در نهایت بر رویکرد مدیریتی انتخاب شده تأثیر می گذارد. تئوری اقتضایی سه متغیر را شناسایی میکند که احتمالاً بر ساختار سازمان تأثیر میگذارند: اندازه یک سازمان، فناوری مورد استفاده و سبک رهبری.
فرد فیدلر نظریه پردازی است که پشت نظریه مدیریت اقتضایی قرار دارد.فیدلر پیشنهاد کرد که ویژگیهای یک رهبر مستقیماً با نحوه رهبری مؤثر او مرتبط است.طبق نظریه فیدلر، مجموعه ای از ویژگی های رهبری برای هر نوع موقعیتی مفید است.
این بدان معناست که یک رهبر باید به اندازه کافی انعطاف پذیر باشد تا بتواند با محیط در حال تغییر سازگار شود. تئوری مدیریت احتمالی را می توان به صورت زیر خلاصه کرد:هیچ تکنیک خاصی برای مدیریت یک سازمان وجود ندارد.
یک رهبر باید سریعاً سبک مدیریتی خاص را که برای یک موقعیت خاص مناسب است شناسایی کند.مؤلفه اصلی تئوری احتمالی فیدلر LPC است – مقیاس همکار که کمترین ترجیح را دارد.LPC برای ارزیابی اینکه یک مدیر چقدر خوب است استفاده می شود.
تئورهای دیگر
نظریه X و Y
داگلاس مک گرگور، روانشناس اجتماعی آمریکایی، نظریه های X و Y را در کتاب خود با عنوان «سمت انسانی سازمانی» معرفی کرد، جایی که او نتیجه گرفت که دو سبک مختلف مدیریت بر اساس ادراک آنها از انگیزه های اعضای تیم هدایت می شوند.
مدیرانی که فرض میکنند کارمندان بیتفاوت هستند یا از کارشان خوششان نمیآید، از نظریه X استفاده میکنند که مستبدانه است.
نظریه Y توسط مدیرانی استفاده می شود که معتقدند کارکنان مسئولیت پذیر، متعهد و خودانگیخته هستند. این یک سبک مدیریت مشارکتی است که باعث ایجاد یک محیط کاری مشارکتی تر می شود، در حالی که نظریه X منجر به مدیریت خرد می شود.
او به این نتیجه رسید که سازمانهای بزرگ ممکن است بر تئوری X تکیه کنند تا همه را بر تحقق اهداف سازمانی متمرکز نگه دارند.کسب و کارهای کوچکتر، که در آن کارکنان بخشی از فرآیند تصمیم گیری هستند و خلاقیت تشویق می شود، تمایل دارند از نظریه Y استفاده کنند.
نکاتی برای استفاده از تئوری های مدیریت در محیط کار
در اینجا چند نکته وجود دارد که به شما کمک می کند بهترین شیوه های این تئوری های مدیریت را در محل کار خود اعمال کنید:
در آموزش کارکنان سرمایه گذاری کنید
همانطور که فردریک تیلور در نظریه مدیریت علمی خود پیشنهاد کرد، می توانید با مشاهده فرآیندهای کاری و سپس ایجاد سیاست هایی که بهترین شیوه ها را توصیه می کنند، بهره وری کارکنان را افزایش دهید.
روی آموزش کارمندان خود سرمایه گذاری کنید تا به آنها کمک کنید در نقش های مربوطه خود مؤثرتر باشند.به طور کلی خواهید دید که چنین آموزش هایی بهره وری آنها را افزایش می دهد و عملکرد کلی در حین کار را بهبود می بخشد.
نظریه روابط انسانی می تواند بر بهره وری نیز تأثیر بگذارد، زیرا توجهی که به اعضای تیم می کنید و علاقه ای که به عملکرد آنها می کنید می تواند بهره وری آنها را افزایش دهد.
به کارکنان در تصمیم گیری قدرت بدهید
با تشویق روابط بین فردی و ایجاد یک محیط همکاری، از نظریه روابط انسانی سرنخ بگیرید.به اعضای تیم خود قدرت بیشتری در تصمیم گیری بدهید.این میتواند به این معنی باشد که کنترل بیشتری در نقشهایشان به آنها داده شود یا کمک بیشتری به اهداف و استراتژیهای دپارتمان بدهیم.
ایجاد گروه های فرعی در بخش خود را در نظر بگیرید و به آن تیم ها اجازه دهید توانایی های تصمیم گیری بیشتری برای رسیدن به اهداف سازمانی داشته باشند.
سلسله مراتب سازمانی راکوتاه کنید
تحقیقات نشان می دهد که صاف کردن سلسله مراتب می تواند نوآوری محلی را افزایش دهد و فرآیند تصمیم گیری را سرعت بخشد.این می تواند به معنای خلاص شدن از شر عناوین یا موقعیت های ارشد برای ایجاد یک محیط کاری منسجم و مشارکتی باشد.
همچنین میتواند به معنای توانمندسازی رهبران تیم با قابلیتهای تصمیمگیری بیشتر و حذف نیاز به حرکت کامل در زنجیره فرماندهی برای دریافت تأییدیه در تصمیمگیری باشد.
آینده تئوری مدیریت چیست؟
زمان دسته بندی جدیدی از تئوری مدیریت فرا رسیده است.دنیای تجارت به بیش از یک ایده جدید نیاز دارد و برای مجموعه ای از نظریه های جدید آماده است.
محیط زیست و فناوری به تغییر شکل نگرانی ها، منابع و امکانات ما ادامه می دهند. کار از راه دور از نظر فیزیکی همکاران را دور می کند و نگرانی های بهداشتی و آب و هوایی در سراسر جهان روابط شکننده ای را با جهانی شدن ایجاد می کند.
ارزش سهام دیگر «یک ایده خوب» نیست، بلکه یک ضرورت فوری است. شرایط ناپایدار مردم را به جستجوی معنا در محل کار و هر جای دیگر سوق می دهد.
هیچ کس واقعاً نمی داند که بعد از آن چیست.اما احتمالاً از رویکردهای مدیریتی فوق استفاده خواهد کرد و آنها را حول یک هسته فلسفی جدید تغییر جهت خواهد داد. امروز با اصول غالب آشنا شوید و فردا خود را برای حرکتی جدید آماده کنید.